هر آغاز زندگی مشترک احساسی، با تکمیل کنندگی شخصیتی هر دو جنس زن و مرد انجام می پذیرد. در این آغاز آهسته وار با هم آغوشی، خون جاری شده هر دو تن یکی می شود و به گونه دیگر با یک روح در دو تن زندگی می کنند. آن ها آنقدر به یکدیگر نزدیک می شوند که با اثر بخشی های متقابل، آدمی دیگر از خود در قالب جنس مخالف می سازند، گویی یک سیب به دو نیم تقسیم شده است. اما حال سوال اینجا است که آیا تاثیر همسر بر شخصیت تاثیرات مثبت به دنبال دارد یا تاثیرات منفی؟ همسر پر توقع چه ویژگی هایی دارد و چگونه باید با آن رفتار شود؟
این تاثیر گذاری های شخصیتی اگر به دل باشد که پذیرش آسان می شود، اما اگر علاقه ای در کار نباشد این تغییرات در کند ترین لحظات ممکن به پیش می رود. گاه همسران به سبک سلیقه اشتباه خود، اصرار به جایگزین سازی ارزش وجودی شریک مقابل خود دارند و تا جایی به میدان می برند که با عدم پذیرش سازی، همسر خود را از دست می دهند. آیا این سبک رفتاری در زندگی ارزش دارد؟
تاثیر همسر بر شخصیت آیا یک گزینه تغییر هویتی است؟
هر دو جنس زن و مردی، درست در لحظه ای که تصمیم به پذیرش یک پیوند مشترک می گیرند، باید به درک عدم همسانی هر دو در زندگی رسیده باشند. چون اگر این رشد هنوز در شخصیت آن ها شکل نگرفته باشد در آینده به اشکال اختلافات بسیاری درگیر خواهند شد و رفته رفته پیوند به سوی گسستگی پیش می رود. گاه یک سوی شریک زوجی از روی عشق بی اندازه تسلیم ارزش های خود می شود و می پذیرد که تغییر کند و گاه یک سوی شریک زوجی در خانه ای دیگر حد و مرز های احساسی خود را رعایت می کند و تن به تغییر پذیری ارزش های درونی خود به تصمیم های همسر نمی دهد. این حق هر تک زوج احساسی است که با باور عمیق خود به مسائل متفاوت واکنش نشان دهد و هر گونه که بخواهد عملکرد داشته باشد و هرگز نباید اجباری به میان باشد. چون این اجبار نه تنها نتیجه مثبتی به دنبال نداشته، بلکه حتی اوضاع پیش آمده را خراب تر هم می کند. پس عاقل باشید و عاقلانه عمل کنید.
آیا بالغ بودن به نشانه کامل بودن است؟
فراگزاری های شخصیتی منفی به بالغ بودن ارتباطی ندارد. هر سوی شریک زوجی با رشد بالغیت نمی تواند آنقدر کامل باشد که دیگر هیچگونه اشتباهی از او سر نزند و همیشه کامل باشد. او این اجازه را دارد که چه در تنهایی و چه در جمع های پر ازدحام رفتار های اشتباه از خود به سر بپروراند و انجام دهد. چون این یک ضعف نیست و واقع بین است که می توان در هر لحظه ای همان طور که علاقه دارد، زندگی کند. بدانید که شجاعت پذیرش اشتباهات، منحصر به افراد خاص است و هر کس این قابلیت را در خود ندارد. ترس از ریسک، ترس از شکست و ترس از در گوشی های مردم او را از قدم گذاری محکم برای دست یابی های هدف ها با مشکل همراه می کند و با خجالت زدگی های رفتاری به راحتی از آن ها دور می سازد.
بهترین چاره برای حل اختلال تاثیر گذاری های شخصیتی بر همسر چیست؟
همانطور که در ابتدای داستان تاثیر همسر بر شخصیت تعریف شد، این اختلال گاه جنبه مثبت دارد و گاه جنبه منفی. اگر هر دو شریک احساسی به درستی یکدیگر را در لحظه ای واقع گرایانه پیدا کنند که دیگر نیازی به تکمیل کنندگی وجود ندارد، چون آن ها کاملا نیمه مشترک هم هستند ( شریک عاطفی خوب چه ویژگی هایی دارد؟ ). اما اگر این انتخاب در لحظه اشتباه به پیوند احساسی منجر شود و نیمه ناقص یکدیگر باشند، با شناسایی اختلاف ها می توانند به راحتی نیمه های خالی یکدیگر را پر کنند و همچون زن و مردی مکمل به زندگی خود ادامه دهند. در آخر اگر یک سوی شریک زوجی با بیماری مزمن تغییر سازی اجباری همسر مبتلا باشد، زندگی هیچگاه به خوبی پیش نمی رود. چون اگر همسر علاقه ای به تغییر پذیری نداشته باشد، مقاومت می کند و این مقاومت ها زد و خورد های فیزیکی و غیر فیزیکی روان پریشی را تشدید می کند. اما اگر بپذیرد، دیگر شخصیتی از گذشته برای او باقی نمی ماند و کاملا ارزش وجودی خود را از دست می دهد.
تفاهم به معنای شبیه شدن به یکدیگر نیست
مسیر زندگی همواره در یک خط مستقیم قابل پیشروی نیست، گاه آنقدر پر پیچ و خم می شود که آدمی را از ادامه دادن به باقی راه سرد می کند. آدمی باید به این باور برسد که همیشه قرار بر این نیست که هر پیشآمدی که مورد دلخواه او است، در آینده عملی شود. بلکه گاه سرنوشت، خود برای آدم دست به کار می شود او را به سوی هدف های محبوبش می کشاند.
من چون توی این زمینه با همسر خود تفاهم دارم، پس در تمامی زمینه ها هم با او شباهت دارم. مرگر می شود؟ از نظر شما مگر زندگی به این آسانی است؟
البته که نه. این خرافات بیهوده را از خیال بی اندیشه خود دور بریزید، هیج آدمی کاملا شبیه به دیگران نیست، اما می توان تکمیل کننده هم شد، در صورتی که علاقه تشدید برانگیر به میان باشد و عشق به یکسان شدگی در آن ها فوران شود اینگونه می توان نظریه نقش تفاهم در ازدواج را صحیح دانست.
منبع : آرگا