دسته ها
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

زندگینامه حضرت قاسم (ع) و نحوه شهادت ایشان

  • سحر هودانلویی
  • ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
  • ۰

در میان روضه خوانی مداحان در روز عاشورا، ششم محرم را به نام یادگار امام حسن (ع) یعنی حضرت قاسم عزاداری می کنند. ایشان به همراه عموی خود یعنی سید الشهدا در صحرای کربلا شجاعت های بسیاری به خرج داد که در نهایت به مقام شهادت نائل شد. جهت آشنایی بیشتر با زندگینامه حضرت قاسم در این مطلب با ما همراه شوید.

حضرت قاسم از دیگر فرزندان اما حسن (ع) می باشد که در صحرای کربلا به شهادت رسیده است. سن او بر طبق برخی از روایات در آن شرایط ۱۳ سال بود که با شجاعت بسیار در کنار دیگر افراد برای حفظ دین اسلام جنگید. در آن زمان؛ هنگامی که امام حسین (ع) درباره شرایط ظهر عاشورا گفت؛ این چنین از او پاسخ گرفت که اگر در بین شهدا قرار گیرد، این مرگ برایش از عسل نیز شیرین تر می باشد.

توصیف مرگ و شهادت از زبان این چنین نوجوان برای امام حسین (ع) حیرت آور بود، چرا که از عاقبت این وضعیت آگاه بود و می دانست که برادر زاده بی گناهش نیز در نبرد عاشورا از بین خواهد رفت.

حضرت قاسم چه کسی بود؟

در ادامه این مطلب با ما همراه شوید تا زندگینامه حضرت قاسم را به همراه وقایعی که در طی چند سال نوجوانی خود چشید، برای شما بیان کنیم.

زندگینامه حضرت قاسم

قاسم از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) ابن امیر المومنین (ع) است که نام مادرش رمله و یا نفیله می باشد. همچنین او برادر مادری ابوبکر و حسن مثنی است.

قاسم در سال ۴۷ هجری قمری و در شهر مدینه پای بر این جهان گشود که در سن ۲ سالگی پدر خود را از دست داد و از سن کودکی به مصیبت یتیمی دچار شد. این حضرت تا زمان شهادت در مهر و محبت پدرانه  عموی شریف و بزرگوارش حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) رشد و پرورش یافت. هنگامی که واقعه عاشورا در حال شروع بود، قاسم نیز دوران نوجوانی خود را می گذراند که بر طبق بسیاری از روایات ۱۳ سال بیشتر سن نداشت.

در آن زمان حضرت قاسم به همراه مادر، برادران و خواهران، عموی بزرگوارش به کربلا آمدند و در محضر ایشان خدمت می کردند. در آن زمان امام حسین به همراه تنها برادر زاده عزیز خود به وظیفه اصلی اش عمل کرد و خود را در راه اسلام فدا کرد.

  •  آرون گروپس
  •  مبل و میز

نحوه شهادت حضرت قاسم چگونه بود؟

در شب عاشورا چه بر سر حضرت قاسم آمد؟

اتفاقاتی که در این واقعه برای این حضرت افتاد بر طبق روایات گفته شده، و به شرح زیر می باشد.

  • اجازه برای نبرد

در شب قبل از واقعه عاشورا امام حسین تمامی یاران خود را جمع کرد و آنان را از شهادت خود در نبرد عاشورا مطلع کرد. او به اصحاب خود این چنین فرمود که: فردا تمامی شما کشته خواهید شد. در این زمان حضرت قاسم به محضر آقا امام حسین (ع) رسید و این چنین گفت که: عمو جان آیا من نیز در نبرد فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینه پر مهر خود فشرد و پرسید: مرگ در نگاه تو به چه شکل می باشد؟ در پاسخ به این سوال او این چنین پاسخ داد که این مرگ از عسل نیز برایم شیرین تر است. امام با شنیدن این سخن اینگونه فرمود که: تو پس از بلایی عظیم کشته خواهی شد که در پس تو نیز پسر عموی شیر خوارت نیز شهید خواهد شد.

در روز عاشورا حضرت قاسم به پیش امام حسین (ع) آمد تا از او اجازه جهاد بگیرد، در این شرایط هر دو آنان با یک دیگر گریستند. امام حسین(ع)، قاسم را در آغوش گرفت و این چنین اجازه ای به او نداد. در این زمان حضرت قاسم اصرار بسیاری بر این جهاد داشتند که امام به این امر راضی نمی شدند، تا اینکه قاسم به پای حضرت افتاد و چنان بر پای ایشان بوسه زد و گریست که اجازه خود را در این باره از عموی بزرگوار خود گرفت. طبق برخی از این روایات راوی این چنین می گوید که در زمان ورود قاسم به میدان جنگ، امام حسین (ع) عمامه خود را به دو نیم کرد که نیمی از آن را همانند کفن به دور قاسم پیچید و نیمی دیگر را نیز همانند عمامه بر سرش نهاد.

شهادت حضرت قاسم به چه صورت بود؟

  • شهادت حضرت قاسم(ع) در کربلا

پس از این ها حضرت قاسم با چشمانی اشک بار به میدان نبرد رفت و برای آنان این چنین گفت؛ اگر من را نمی شناسید، بدانید که من قاسم پسر حسن (ع) و نوه پیامبر (ص) می باشم که برگزیده ای از سوی خداوند متعال برای این جنگ هستم. عموی من نیز حسین (ع) است که با اصرار بسیار راضی به حضور من در این مکان شد. آن حضرت با دارا بودن سن کم بسیاری از سربازان دشمن را شکست داد که در این باره حمید بن مسلم این چنین نقل می کند که: پسری را دیدم با چهره ای به مانند ماه که از خیمه بیرون آمد، در دست او شمشیر، و پیراهن و شلواری برای رزم به تن او بود که بند یکی از آنان پاره شده بود.

در این حین عمر بن سعد بن نفیل ازدی گفت که به خداوند سوگند من بر این پسر حمله خواهم کرد. به او گفتم که سبحان الله این چه قصد و نیتی است که به آن تصمیم گرفته ای؟ حال گروهی بر پیرامون او حلقه زده اند که برای کشته شدنش کافی می باشند. او این چنین پاسخم داد که به خدا سوگند تنها برای او می تازم.

پس از آن به سوی حضرت قاسم (ع)  روانه شد و با شمشیری برنده چنان بر سر مبارک او کوبید که شکافی بر سرش ایجاد شد. حضرت قاسم با این ضربه با صورت بر روی زمین افتاد و این چنین فریاد زد که ای عمو به دادم برس. حمید بن عقیل نقل کرد که امام حسین (ع) با شنیدن صدای حضرت قاسم شتابان به سوی او حرکت کرد که با مواجه شدن در برابر چهره خونین قاسم به سوی عمر بن سعد حمله کرد و سر او را با ضربه شمشمیری از تنش جدا کرد.

معرفی حضرت قاسم

  • لحظات پایانی جنگ

در ادامه حمید بن مسلم این چنین نقل می کند که لحظاتی پس از جنگ امام را بالا سر حضرت قاسم دیدم که در حال بی قراری بود و پای بر زمین می کوبید. امام بر سر آن حضرت این چنین فرمود: که به بزرگی خدا سوگند سخت است که این چنین عمویت را بخوانی و او نتواند کاری کند، که اگر توان انجام کاری نیز بود برای تو سودی نداشت. دور باشند از رحمت خدا کسانی که تو را این چنین با ظلم بسیار به شهادت رساندند. آن گاه امام حسین، آن حضرت را از روی زمین برداشت و در آغوش خود جای داد و آرام آرام به سوی خیمه ها رهسپار شد که پای حضرت قاسم نیز به زمین کشیده می شد.

امام حضرت قاسم را نیز کنار پسرش علی بن الحسین (ع) و دیگر کشته شدگان خانواده خود قرار داد.

  • رجز خوانی حضرت قاسم در میدان جنگ چگونه بود؟

نبرد و واقعه عاشورا نیز از دیگر حوادثی است که در زندگینامه حضرت قاسم بر او گذشته است. ایشان در میدان جنگ و برابر دشمنان این چنین فرمود: که اگرمرا نمی شناسید؛ من قاسم هستم، نوه پیامبر و برگزیده از سوی خداوندی واحد، حسین نیز عموی من است که در این صحرا همانند اسیر گرفتار افرادی است که باران رحمت و الهی بر آن ها نبارد.

آشنایی با زندگینامه حضرت قاسم

همچنین او در ادامه این چنین گفت: من قاسم از نسل علی هستم. به خداوندی خدا سوگند که ما از شمر ذی الجوشن و دیگر حرامزاده های این زیاد سزاوار تر هستیم.

حضرت قاسم در پس کشتن ۳۵ تن از دشمنان به مقام شهادت رسید.

نکاح آن حضرت به چه صورت بود؟

در پی روایاتی بر اساس میدان نبرد او و زندگینامه حضرت قاسم درباره نکاح و ازدواجش نیز داستان مفصلی وجود دارد که به شرح زیر می باشد.

ملا حسین کاشفی در پی بیان نحوه اجازه خواستن حضرت قاسم از امام حسین (ع) برای حضور پیدا کردن در نبرد جنگ و این که به همین راحتی حسین نمی توانست به این چنین وضعیتی که از عاقبت آن خبر دارد، اجازه مرگ برادر زاده عزیزش را صادر کند. از این رو قاسم بازو بندی به یادگار از پدرش امام حسن (ع) نشان عمویش داد که در آن وصیت نامه ای قرار گرفته بود. مقصود آن وصیت این چنین بود که قاسم هیچ گاه نباید عمویش را در وقایع زندگی تنها بگذارد، او باید در تمامی شرایط حامی و همراه امام حسین (ع) باشد.

ازدواج حضرت قاسم به چه صورت بود؟

  • دیدار به قیامت

در ادامه شرح ازدواج حضرت قاسم بدین صورت است که؛ … دست دختری که قرار بود به نامزدی حضرت قاسم در آید بر دست گرفت و آن را به قاسم نشان داد که در ادامه این چنین گفت : ای قاسم این دختر امانتی است که پدرت در نزد من برای تو وصیت کرده است، امروز زمان آن است که او را از من بگیری. پس دختر را به عقد و نکاح آن حضرت در آورد و سپس از خیمه خارج شد…

در ادامه نیز راوی این چنین می گوید که قاسم دست عروس خود را رها کرد و تا خواست از خیمه بیرون آید، عروس دامن او را گرفت و پرسید؛ در چه فکری هستی به کجا این چنین شتابان می روی؟ قاسم گفت: قصد میدان جنگ دارم، حالا دامن مرا رها کن، چرا که عروس و دامادی من و تو به روزگار قیامت خواهد ماند. عروس گفت که تو را چگونه و با چه نشانه ای پیدا کنم؟ داماد در پاسخ این چنین گفت که به وسیله این آستین پاره شده من را شناسایی کن و سپس دست دراز کرد و پاره ای از آستین  خود را به تازه عروسش داد.

  • دختری که با وی ازدواج کرد

یکی از داستان هایی که مداحان بسیاری در روز های عاشورایی به عنوان روضه برای عموم می خوانند؛ بدین شرح است که زندگینامه حضرت قاسم در پی ازدواجش در کربلا با فاطمه دختر سید الشهدا می باشد. گفتنی است که این امر صحت ندارد و در کتاب های معتبر نیز ذکر نشده است. چرا که امام حسین (ع) دارای دو دختر به نام های سکینه و فاطمه بود که؛ سکینه به عقد و نکاح عبدالله در آمده بود که قبل از صورت گرفتن زفاف، عبدالله در میدان نبرد جان خود را از دست داد. همچنین فاطمه زوجه حسن مثنی بود که او نیز در کربلا حضور داشت و در پی این نبرد ها کنار سید الشهدا قرار داشت.

زندگینامه حضرت قاسم

علاقه امام حسین (ع) نسبت به حضرت قاسم

در طی زندگینامه حضرت قاسم نشانه های بسیاری در شدت علاقه امام حسین (ع) به برادر زاده عزیزش یعنی حضرت قاسم وجود دارد. به این صورت که امام در هیچ یک از شهادت های اهل بیت خود از حال بی حال نشد و در مواجه با هریک از آنان مقاوم بود، در حالی که پس از شهادت حضرت قاسم و بر زمین افتادن پیکر پاک آن بسیار آزرده و بی قرار شد.

همچنین به هنگام صدور اجازه برای ورود به میدان جنگ بسیار خود رای بود تا آن که قاسم به زمین افتاد و بر پای عمویش بوسه  ای زد تا پس از التماس های فراوان راضی به حضورش در میدان جنگ شود.

همچنین امام به هنگام آغوش کشیدن تن بی جان قاسم لشکریان دشمن را لعنت کرد و نفرین های بسیاری برای آنان خواست. سید الشهدا صورت آن حضرت را مقابل چهره پسرش حضرت علی اکبر (ع) قرار داد و آنان را از عمق جان به سینه خود فشرد.

علاقه کثیر امام حسین به حضرت قاسم به چه علت بود؟

با توجه به روایات گفته شده، به خوبی مشخص است که این حضرت نسبت به علی اکبر (ع) و قاسم (ع) دیگر لطف و محبت داشت.

منبع : آرگا


مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *