اشعار فاضل نظری از جمله اشعاری محسوب می گردد که از محبوبیت خاصی در بین تمامی نسل ها اعم از نسل جوان و همچنین افراد مسن تر برخوردارند. این اشعار اغلب به صورت عاشقانه سروده شده اند و دارای معنا و مفهوم زیبایی می باشند که مطالعه انها بسیار لذت بخش و دلنشین است. بر این اساس قصد داریم در این مطلب به ارائه برخی از اشعار عاشقانه فاضل نظری بپردازیم که امیدواریم از مطالعه این شعر های کوتاه و زیبا لذت ببرید. تا پایان با اشعار فاضل نظری و شعرهای خواندنی و دلنشین وی همراه ما باشید.
مجموعه زیباترین و بهترین اشعار فاضل نظری + بیوگرافی وی :
ابولفضل نظری متخلص به فاضل شاعر جوان و با استعداد کشورمان است که در سال 1358 در شهر خمین واقع در استان مرکزی متولد شد، فاضل نظری تحصیلات خود را در رشته مدیریت صنعتی تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد، با این حال هم اکنون در دانشگاه اما صادق (ع) تهران استاد ادبیات می باشد. البته وی علاوه بر تدریس در این دانشگاه به فعالیت های هنری دیگری نیز مشغول می باشد و دارای سمت های مختلفی در حوزه شعر و ادبیات نیز می باشد. اشعار فاضل نظری اغلب در قالب غزل عاشقانه سروده شده است و هر یک از زیبایی خاصی برخوردارند. در ادامه می توانید برخی از اشعار عاشقانه و کوتاه فاضل نظری را ملاحظه فرمایید که هر یک از این شعر های عاشقانه مربوط به کتاب های مختلف وی می باشند. لازم به ذکر است که فاضل نظری در سال 1383 اولین کتابش را به چاپ رسانید و سپس در سال های 84 و 85 کتاب دوم و سوم را چاپ نمود. اما چند سالی از آثار وی خبری نبود تا اینکه آخرین کتابش با نام “ضد” وارد بازار شد. در ادامه برخی از زیباترین اشعار فاضل نظری را ملاحظه نمایید.
اشعار فاضل نظری
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانيه ای بند نشد
لب تو ميوه ممنوع، ولی لب هايم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هيچ کس، هيچ کس اين جا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشين تو در اين سينه خداوند نشد
خواستند از تو بگويند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
******
شعرهای کوتاه فاضل نظری
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست
******
شعر دلتنگی فاضل نظری
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه کـــه تصویـــر تـــو را قاب گرفت
خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت
در قنوتـــم ز خدا «عقـل» طلب مــــی کردم
«عشق» اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
نتوانست فـــرامــــوش کند مستــــی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
کـــی بـــــه انداختن سنگ پیاپـی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!
******
شعر فاضل نظری در مورد عشق
به نسيمی همه راه به هـــم می ريزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ريزد؟
سنگ در برکه مـی اندازم و مـــی پندارم
با همين سنگ زدن، ماه به هم می ريزد
عشق بر شانه هم چيدن چندين سنگ است
گاه مــی ماند و ناگاه بــــه هـــــم مــــی ريزد
آن چه را عقل به يک عمر به دست آورده است
عشق يک لحظه کــــــوتاه به هــــــــم می ريزد
آه، يک روز همين آه تــــــو را می گيرد
گاه يک کوه به يک کاه به هم می ريزد
******
شعر خدا از فاضل نظری
رسیده ام به خدایـی کــه اقتباسی نیست
شریعتی که در آن حکم ها قیاسی نیست
خدا کســــی است کـــه باید بــــه دیدنش بروی
خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست
به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند
خطا نکردن ما غیـــــر ناسپاسی نیست
به فکر هیـچ کسی جز خودت مباش ای دل
که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست
دل از سیاست اهل ریـــا بکن، خود باش
هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست
اشعار عاشقانه و زیبا
منبع : آرگا