جواد منفرد در سال ۶۱ در شهر رشت متولد شد وی تحصیلاتش را در رشته حسابداری به پایان رساند. این شاعر جوان حدود دو دهه است که با شعر و ادبیات گره خورده است و دو مجموعه معروف با نام منظره ها با تو عکس می گیرند و بی وزنی متعلق به وی هستند. اشعار جواد منفرد دارای مضامینی دلنشین و پرمحتوا می باشند همچنین مجموعه شعرهای وی نیز پرمخاطب می باشند.
مجموعه اشعار جواد منفرد
اگر شما به مطالعه اشعار نو علاقه مند هستید بهتر است ساعاتی از اوقات فراغت خود را به مطالعه شعرهای زیبا اختصاص دهید. در مطالب قبلی مجموعه شعرهای شاملو ، شعرهای اخوان ثالث و شعرهای پروین اعتصامی را مطالعه کردید در ادامه گلچینی از شعرهای جواد منفرد را پیش رو خواهید داشت.
اشعار زیبا از جواد منفرد
مثل آن جسم که از روح جدا می ماند
از منِ بعد تو یک مرده بجا می ماند
رفتنت حادثه ای بود که با دیدن آن
تا همیشه دهن پنجره وا می ماند
********
آغوش تو
آرامش محض است
همانجا…
ای کاش به آخر برسد
زندگی من!
********
عقل یا احساس،حق با کیست؟من هم مانده ام
در خودم هم شاکی ام،هم متهم،این روزهاشبیه سرزمینی که یکی در آن به پا خیزد
یکی در من شبیه تو خیال کودتا داردبی تو محکوم به بی وزنی ام و تا به ابد
هستی و نیستی ام روی هوا می ماندمیروی ، بس که به این خانه تعلق داری-
در دل آینه تصویر تو جا میماند.
********
خلق شد در وسوسه ابلیس را یاری کند
کاش چشمان تو کمتر مردم آزاری کند
سخت می گیری ولی چون شاپرک ها بُرده است
هر که وقت پیله کردن خویشتن داری کند
در کنار تو بدم با خلق، یادم داده اند
خار در حق گلش باید فداکاری کند
تو حبابی و من آبم ،کیست جز من در زمین؟
از تو با دل نازکی هایت نگهداری کند
تو اگر دردی به درمان احتیاجی نیست نه
کاش آدم تا ابد احساس بیماری کند
زیر باران با نوای رعد با من رقص کن
چون خدا می خواهد از ما عکسبرداری کند …
شعر عاشقانه جواد منفرد
و از باور مرا در شک و از شک در یقین انداخت
مرا ابلیس چشمانت به فکر ترک دین انداختدر اوج سنگ دل بودن ندارم چاره جز پاسخ
من آن کوهم که در گوشش ندای تو طنین انداختپر از احساسم و بی اندکی تدبیر می تازم
چون آن اسبی که رم کرد و سوارش را زمین انداختتو در تقدیر من کم بودی از این رو به جای چین
خدا بر تارک پیشانی من نقطه چین انداخت…دلم در بند بود انگار و هر دم دنده های من
مرا یاد قفس با میله هایی آهنین انداختبها دادم به تنهایی و نیشم زد ،چه ظلمی شد
به هر کس مثل من این مار را در آستین انداخت
********
خودش را دوست می پندارد اما دشمن دین است
من آن پیغمبری هستم که آیینش دروغین استچطور از شادی و سر زِندگی با خلق می گوید؟
کسی که مثل من در زندگی همواره غمگین استرواج زندگی در من امیدی کاملا واهی ست
چو دلداری به گوش مُرده ای در حال تدفین استترازو ها تعادل در کدامین وزن می گنجد؟
برای من که تقدیرم پر از بالا و پایین استدو تا شد قامتم چون شاخه ها فهمیدم آسان نیست
همیشه شانه خالی کردن از باری که سنگین استمرا از چشم ها انداخت خوبی های بی حدم
که دل را می زند چیزی که بی اندازه شیرین است
شعر کوتاه از جواد منفرد
شب به شب این غم مرا حالی به حالی میکند
کوه اگر باشد به جایم شانه خالی میکند…
********
اشکِ روان و
مویِ پریشان و
بارِ غم
چیزی که قحطی آمده بعد از تو شانه است.
********
سراب بودی و غرقم نموده ای در هیچ
تمام عمر پی تو دویدم ،آخر هیچغمت یلی ست،تماشا کن از تمامیتم
چه مانده است در این جنگ نابرابر…هیچفقط صداست که می ماند و از آن هم حیف
نصیب من شده از تو شبیه یک کر هیچجهان به چشم ترم تار شد ،نمایان است
همیشه از پس یک شیشه ی مُشجّر ،هیچبه راز داری او شک نکن هرآنکه چو من
نگفته است از این درد گریه آور هیچزمان به این در و آن در زدن گذشت آری
که عشق در به دری بوده است و دیگر هیچ
اشعاری ناب و دلنشین از جواد منفرد
نشستم پای هر بی ریشه ای از پای افتادم
به گلدان بدون گل نباید آب می دادمهمه رفتند و چون آیینه از این رفت و آمدها
غباری از فراموشی فقط مانده ست در یادمرکب خورده چنان فرمانده مستاصلی هستم
که از دستور دشمن پیروی کردند افرادمنمی داند کسی این زندگی با من چه ها کرده ست
که تنها آرزوی مرگ کردن می کند شادمبجای داد وقتی دور اینک دورِ بیداد است
بجایی ره نخواهد یافت دیگر داد و بیدادمشبیه تیر در جان تفنگی کهنه می دانم
که هر آن در گلویم گیر خواهد کرد فریادم
********
مانند آن دم که نفس بالا نمی آید
ای عشق حالم بی هوایت جا نمی آیدانصاف در تو نیست،چون باران که بر دریا
می بارد اما در بیابان ها نمی آیدغم به وفور آری ولی در اغلب اوقات
شادی سراغ آدم تنها نمی آیدبا اخم زیباتر به چشم خلق می آییم
خنده به سیمای عبوس ما نمی آیدمن مثل آن شعرم که شاعر با مشقت گفت
اما به چشم هیچکس زیبا نمی آیداز خلقتم بی شک پشیمان است ،از این رو
دیگر کسی مانند من دنیا نمی آید
********
پشتم به تو گرم است چون سقفی به دیوارش
مانند یک لشکر به تمهیدات سردارشرجعت به آغوش تو رویایی ست ،گویی شاه
از یک نبرد سخت برگشته به دربارشدر هر بنای کهنه طاقی بوده ،شکی نیست
الگو گرفت از نقش ابروی تو معمارشپیچیده عطرت در میان شهر و عطاری
اینروزها از رونق افتاده ست بازارشاز بس که بی همتاست سیمای تو ،بی خود نیست
حتی برای آینه سخت است تکرارشرنگین کمان هم عاقبت وارونه خواهد شد
پیش تو هر اخمی به خنده می کشد کارش
در این بخش از سرگرمی مجله آرگا گلچینی از اشعار جواد منفرد را پیش رو داشتید که امیدواریم از مطالعه آن ها نهایت بهره را برده باشید و مورد توجه تان قرار گرفته باشند.
منبع : آرگا