دسته ها
پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

گلچین اشعار زیبای جواد منفرد با محتوای عاشقانه و احساسی

  • ندا خوشرو
  • ۳۰ آذر ۱۴۰۰
  • ۰

در این مطلب مجموعه ای بی نظیر و خواندنی از اشعار جواد منفرد را گردآوری خواهیم کرد. در صورت تمایل می توانید این شعرهای کوتاه و زیبا را در شبکه های اجتماعی برای دوستان و آشنایان خود نیز به اشتراک بگذارید.

جواد منفرد در سال ۶۱ در شهر رشت متولد شد وی تحصیلاتش را در رشته حسابداری به پایان رساند. این شاعر جوان حدود دو دهه است که با شعر و ادبیات گره خورده است و دو مجموعه معروف با نام منظره ها با تو عکس می گیرند و بی وزنی متعلق به وی هستند. اشعار جواد منفرد دارای مضامینی دلنشین و پرمحتوا می باشند همچنین مجموعه شعرهای وی نیز پرمخاطب می باشند.

مجموعه اشعار جواد منفرد

اگر شما به مطالعه اشعار نو علاقه مند هستید بهتر است ساعاتی از اوقات فراغت خود را به مطالعه شعرهای زیبا اختصاص دهید. در مطالب قبلی مجموعه شعرهای شاملو ، شعرهای اخوان ثالث و شعرهای پروین اعتصامی را مطالعه کردید در ادامه گلچینی از شعرهای جواد منفرد را پیش رو خواهید داشت.

اشعار زیبا جواد منفرد

اشعار زیبا از جواد منفرد

‏مثل آن جسم که از روح جدا می ماند
از منِ بعد تو یک مرده بجا می ماند
رفتنت حادثه ای بود که با دیدن آن
تا همیشه دهن پنجره وا می ماند

********

‏آغوش تو
آرامش محض است
همانجا…
ای کاش به آخر برسد
زندگی من!

  •  آرون گروپس

********

‏عقل یا احساس،حق با کیست؟من هم مانده ام
در خودم هم شاکی ام،هم متهم،این روزها

‏شبیه سرزمینی که یکی در آن به پا خیزد
یکی در من شبیه تو خیال کودتا دارد

‏بی تو محکوم به بی وزنی ام و تا به ابد
هستی و نیستی ام روی هوا می ماند

میروی ، بس که به این خانه تعلق داری-
در دل آینه تصویر تو جا میماند.

********

خلق شد در وسوسه ابلیس را یاری کند

کاش چشمان تو کمتر مردم آزاری کند

سخت می گیری ولی چون شاپرک ها بُرده است

هر که وقت پیله کردن خویشتن داری کند

در کنار تو بدم با خلق، یادم داده اند

خار در حق گلش باید فداکاری کند

تو حبابی و من آبم ،کیست جز من در زمین؟

از تو با دل نازکی هایت نگهداری کند

تو اگر دردی به درمان احتیاجی نیست نه

کاش آدم تا ابد احساس بیماری کند

زیر باران با نوای رعد با من رقص کن

چون خدا می خواهد از ما عکسبرداری کند …

مجموعه ای از اشعار جواد منفرد

شعر عاشقانه جواد منفرد

و از باور مرا در شک و از شک در یقین انداخت
مرا ابلیس چشمانت به فکر ترک دین انداخت

در اوج سنگ دل بودن ندارم چاره جز پاسخ
من آن کوهم که در گوشش ندای تو طنین انداخت

پر از احساسم و بی اندکی تدبیر می تازم
چون آن اسبی که رم کرد و سوارش را زمین انداخت

تو در تقدیر من کم بودی از این رو به جای چین
خدا بر تارک پیشانی من نقطه چین انداخت…

دلم در بند بود انگار و هر دم دنده های من
مرا یاد قفس با میله هایی آهنین انداخت

بها دادم به تنهایی و نیشم زد ،چه ظلمی شد
به هر کس مثل من این مار را در آستین انداخت

********

خودش را دوست می پندارد اما دشمن دین است
من آن پیغمبری هستم که آیینش دروغین است

چطور از شادی و سر زِندگی با خلق می گوید؟
کسی که مثل من در زندگی همواره غمگین است

رواج زندگی در من امیدی کاملا واهی ست
چو دلداری به گوش مُرده ای در حال تدفین است

ترازو ها تعادل در کدامین وزن می گنجد؟
برای من که تقدیرم پر از بالا و پایین است

دو تا شد قامتم چون شاخه ها فهمیدم آسان نیست
همیشه شانه خالی کردن از باری که سنگین است

مرا از چشم ها انداخت خوبی های بی حدم
که دل را می زند چیزی که بی اندازه شیرین است

اشعاری دلنشین از جواد منفرد

شعر کوتاه از جواد منفرد

شب به شب این غم مرا حالی به حالی می‌کند
کوه اگر باشد به جایم شانه خالی می‌کند…

********

اشکِ روان و
مویِ پریشان و
بارِ غم
چیزی که قحطی آمده بعد از تو شانه است.

********

سراب بودی و غرقم نموده ای در هیچ
تمام عمر پی تو دویدم ،آخر هیچ

غمت یلی ست،تماشا کن از تمامیتم
چه مانده است در این جنگ نابرابر…هیچ

فقط صداست که می ماند و از آن هم حیف
نصیب من شده از تو شبیه یک کر هیچ

جهان به چشم ترم تار شد ،نمایان است
همیشه از پس یک شیشه ی مُشجّر ،هیچ

به راز داری او شک نکن هرآنکه چو من
نگفته است از این درد گریه آور هیچ

زمان به این در و آن در زدن گذشت آری
که عشق در به دری بوده است و دیگر هیچ

مجموعه شعر زیبا از جواد منفرد

اشعاری ناب و دلنشین از جواد منفرد

نشستم پای هر بی ریشه ای از پای افتادم
به گلدان بدون گل نباید آب می دادم

همه رفتند و چون آیینه از این رفت و آمدها
غباری از فراموشی فقط مانده ست در یادم

رکب خورده چنان فرمانده مستاصلی هستم
که از دستور دشمن پیروی کردند افرادم

نمی داند کسی این زندگی با من چه ها کرده ست
که تنها آرزوی مرگ کردن می کند شادم

بجای داد وقتی دور اینک دورِ بیداد است
بجایی ره نخواهد یافت دیگر داد و بیدادم

شبیه تیر در جان تفنگی کهنه می دانم
که هر آن در گلویم گیر خواهد کرد فریادم

********

مانند آن دم که نفس بالا نمی آید
ای عشق حالم بی هوایت جا نمی آید

انصاف در تو نیست،چون باران که بر دریا
می بارد اما در بیابان ها نمی آید

غم به وفور آری ولی در اغلب اوقات
شادی سراغ آدم تنها نمی آید

با اخم زیباتر به چشم خلق می آییم
خنده به سیمای عبوس ما نمی آید

من مثل آن شعرم که شاعر با مشقت گفت
اما به چشم هیچکس زیبا نمی آید

از خلقتم بی شک پشیمان است ،از این رو
دیگر کسی مانند من دنیا نمی آید

********

پشتم به تو گرم است چون سقفی به دیوارش
مانند یک لشکر به تمهیدات سردارش

رجعت به آغوش تو رویایی ست ،گویی شاه
از یک نبرد سخت برگشته به دربارش

در هر بنای کهنه طاقی بوده ،شکی نیست
الگو گرفت از نقش ابروی تو معمارش

پیچیده عطرت در میان شهر و عطاری
اینروزها از رونق افتاده ست بازارش

از بس که بی همتاست سیمای تو ،بی خود نیست
حتی برای آینه سخت است تکرارش

رنگین کمان هم عاقبت وارونه خواهد شد
پیش تو هر اخمی به خنده می کشد کارش

گلچینی از شعرهای جواد منفرد

در این بخش از سرگرمی مجله آرگا گلچینی از اشعار جواد منفرد را پیش رو داشتید که امیدواریم از مطالعه آن ها نهایت بهره را برده باشید و مورد توجه تان قرار گرفته باشند.

منبع : آرگا

مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *