کتاب کوری اثر ژوزه ساراموگو است که نویسنده پرتغالی است و در سال ۱۹۹۸ جایزه نوبل را دریافت کرد که این رمان از متن های زیبایی برخوردار است بنابراین، اگر شما نیز از این دسته افراد هستید که به دنبال متن زیبا رمان کوری هستید و تمایل به متن های این رمان دارید بهتر است تا پایان مطلب جملات کتاب کوری همراه ما باشید.
مجموعه ای از جملات کتاب کوری با مفاهیم دلنشین
رمان کوری ساراماگو را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ دنیا معرفی کرد که اکثر افراد تمایل به مطالعه این رمان دارند به همین خاطر، در ادامه مطلب مجموعه ای از جملات کتاب کوری را گردآوری کرده ایم و در اختیار شما عزیزان قرار داده اید تا بتوانید از بین آن ها متن های زیبا را انتخاب کنید و در صورت تمایل در شبکههای اجتماعی از آن استفاده کنید.
متن کتاب کوری با مفاهیم زیبا و دلنشین
آن شب مرد کور خواب دید که کور است. (کتاب کوری – صفحه ۳۰)
*****
وجدان که خیلی از آدمهای بیفکر آن را زیر پا میگذارند و خیلیهای دیگر انکارش میکنند، چیزی است که وجود دارد و همیشه وجود داشته. اختراع فلاسفه عهد دقیانوس نیست، یعنی اختراع زمانی که روح چیزی جز یک قضیه مبهم نبود. با گذشت زمان، همراه با رشد اجتماعی و تبادل ژنتیکی کار ما به آنجا کشیده که وجدان را در رنگ خون و شوری اشک پیچیدهایم و انگار که این هم بس نبوده، چشمها را به نوعی آیینه رو به درون بدل کردهایم، نتیجه این است که چشمها غالبا آنچه را سعی داریم با زبان انکار کنیم بی پروا لو میدهند. (کتاب کوری – صفحه ۳۲)
*****
مزیتی را که این کورها از آن برخوردار بودند، میتوان توهم نور نام نهاد. در واقع برایشان فرقی نمیکرد که شب است یا روز، اولین پرتو سپیده دم است یا گرگ و میش غروب، آرامش دم صبح است یا غوغای دم ظهر، این کورها پیوسته در احاطه سفیدی روشنی بودند، مثل خورشیدی که از ورای مه بتابد. (کتاب کوری – صفحه ۱۰۹)
*****
اگر نمیتوانیم مثل آدم زندگی کنیم، دست کم بکوشیم مثل حیوان زندگی نکنیم. (کتاب کوری – صفحه ۱۳۷)
*****
جملات رمان کوری با مفاهیم ناب و زیبا
دنیا همین است که هست، جایی است که حقیقت اغلب نقاب دروغین می زند تا به مقصد برسد. (کتاب کوری – صفحه ۱۴۵)
*****
دختر عینکی گفت ترس میتواند موحب کوری شود، حرف از این درستتر نمیشود، هرگز نمیشود، پیش از لحظهای که کور شدیم کور بودیم، ترس کورمان میکند، ترس ما را کور نگه میدارد، چشمپزشک پرسید که دارد حرف میزند، صدا پاسخ داد یک مرد کور، فقط یک مرد کور، چون ما اینجا همینیم و بس. (کتاب کوری – صفحه ۱۵۱)
*****
چشم تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد. (کتاب کوری – صفحه ۱۵۵)
*****
نمیتوانید بدانید در جایی که همه کورند چشم داشتن یعنی چه، من که اینجا ملکه نیستم، نه، فقط کسی هستم که برای دیدن این کابوس به دنیا آمدهام. شما حسش میکنید ولی من هم حس میکنم و هم میبینم. (کتاب کوری – صفحه ۳۰۴)
*****
هرگز نمیشود رفتار آدمها را پیشبینی کرد، باید صبر کرد، باید زمان بگذرد، زمان است که بر ما حکومت میکند، زمان است که در آن سر میز حریف قمار ماست و همه برگهای برنده را در دست دارد. (کتاب کوری – صفحه ۳۵۱)
*****
امیدواریم متن کتاب گوری مورد توجه شما دوستان عزیز قرار گرفته باشد در صورت تمایل شما عزیزان با کلیک بر روی جملات کتاب صد سال تنهایی و جملات کتاب ملت عشق می توانید جملات ناب با مفاهیم زیبایی را مطالعه کنید و همچنین در شبکه های اجتماعی نیز از آن استفاده کنید.
منبع : آرگا