دسته ها
شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

مجموعه شعر غمگین و احساسی از شاعران معاصر

  • ندا خوشرو
  • ۹ شهریور ۱۳۹۹
  • ۰

در این مطلب مجموعه ای از شعر غمگین با مضامین زیبا و پرمحتوا را پیش رو خواهید داشت که امیدواریم این اشعار مورد توجه شما همراهان عزیز و گرامی قرار بگیرد و از مطالعه آن ها نهایت بهره را ببرید.

غم جزء احساسات ناب انسان است و زمانی که با عشق شاعرانه در هم می آمیزد باعث سرودن اشعار غمگین و احساسی می شود همچنین شعرهای غمگین بیانگر غم و درد شاعر هستند و اندوه موجود در این شعرها می تواند نشانه درد جدایی و هجران باشد.

شعر غمگین زیبا و دلنشین

بسیاری از اشعار زیبا که سروده شده اند حاصل درد و غم شاعر می باشند و این اشعار اندوه را بر جان مخاطب می نشانند. در ادامه این مطلب گلچینی از اشعار غمگین را مطالعه خواهید کرد که امیدواریم مورد توجه تان قرار بگیرند.

شعر غمگین و زیبا

اشعار غمگین 

چنان دل بسته ام کردی
که با چشم خودم دیدم

خودم میرفتم اما
سایه ام با من نمی آمد

*******

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی

من از غم تو هر روز دو صد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی

*******

ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می فشارمت اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت اما ندارمت

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت اما ندارمت

می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان
در باغ دل بکارمت اما ندارمت

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت اما ندارمت

*******

این ابرها را
من در قاب پنجره نگذاشته ام
که بردارم
اگر آفتاب نمی‌ تابد
تقصیر من نیست
با این همه شرمنده توام
خانه ام
در مرز خواب و بیداری ست
زیر پلک کابوس‌ ها
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم بر نمی‌آید

اشعار ناب و غمگین

شعر غمگین و زیبا 

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست

*******

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست

باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیست

وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست

شعر زیبا

شعر احساسی غمگین 

تو نیستی و خورشید
غمگین‌ تر از همیشه غروب خواهد کرد
و من دلتنگ‌ تر از فردا
به تو فکر می‌کنم
چقدر دوست داشتنی بودی
وقتی چهره رنجور و چشمان مهربانت
در نگاهم خیره می‌شد
اکنون که بازوان خاک
پیکرت را در آغوش گرفته است
کلمه‌های سیاه پوش شعرم
برایت مرثیه‌های دلتنگی سروده‌اند

*******

غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد

که درختانش سالهاست مرا از یاد برده‌اند

غمگینم و این ربطی به تو ندارد

که پسر همسایه‌ام نبودی

تا هر صبح پنجره را باز کنم

بی آنکه جواب سلامت را بدهم

با بنفشه‌ای در گیسوانم

کاش به زنی که عاشق است

می‌آموختند چگونه انتقام بگیرد

غمگینم که عشق این‌ همه مهربان است

اشعار ناب و غمگین

شعرهای غمگین عاشقانه

من
مشقِ نانوشته‌ام به دستِ نی
خواندن از خوابِ تو آموخته‌ام به راه

من
بارانِ بریده‌ام به وقتِ دی
گفتن از گریه‌های تو آموخته‌ام به راه

به من بگو
در این برهوتِ بی‌خواب و طی
مگر من چه کرده‌ام
که شاعرتر از اندوهِ آدمی‌ام آفریده‌اند؟

*******

آن‌که می‌گوید دوستت می‌دارم
خُنیاگر غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود…
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
آن‌که می‌گوید دوستت می‌دارم
دل اندُهگین شبی‌ست
که مهتابش را می‌جویَد
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام ِ توست
هزار ستاره گریان
در تمنای من
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود

*******

غمگینم
خودم را بغل گرفته‌ام
و شانه‌هایم
چون گهواره کودکی گریان
تکان تکان می‌خورد

غمگینم
و می‌دانم هیچ پرنده‌ای
روی شاخه‌های لرزان یک درخت
لانه نخواهد ساخت

شعر ناب و احساسی

اشعار عاشقانه غمگین

دوستت دارم
و همین غمگین‌ترم می‌کند
وقتی که نمی‌توانم چهار فصل جهان را
بر شانه‌های تو آواز بخوانم

وقتی که بادی
برگ‌هایت را از من می‌گیرد
درخت بالابلند من

باور کن این همه خواستن غمگین است
برای پرنده‌ای که از کوچی به کوچ دیگر پرواز می‌کند

*******

باید کسی باشد شبی ماتم بگیرد

وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد

باید کسی باشد که عکس خنده ام را

در لابه لای گریه اش محکم بگیرد

چشمش به هر کوچه خیابانی بیافتد

باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد

هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد

آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد

از گریه‌های او خدا قلبش بلرزد

از گریه‌های او نفسهایم بگیرد

من! جای خالی باشم و او هم برایم

هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد

شعر زیبا و ناب

شعرهای غمگین پرمحتوا

حتما کسی را تازگی ها در نظر داری
لابد به غیر از من کسی را زیر سر داری

دیگر سراغی از دل تنگم نمی گیری
با اینکه از حال پریشانم خبر داری

بی طاقتی این روزها جایی دلت گیر است
بو برده ام از شهر من قصد سفر داری

بو برده ام از عطر مشکوک تنت شب ها
جایی دگر عشقی دگر یاری دگر داری

سردی زمستانی در این گرمای تابستان
لب های بی رنگ و نگاهی بی ثمر داری

آهسته گفتی: دوستت دارم و از لحنت
معلوم شد از من کسی را دوست تر داری

*******

دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی‌کند

چیزی شبیه گریه زلالم نمی‌کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار؟

وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی‌کند

*******

عشقت اندوه را به من آموخت

و من قرن‌ها در انتظارِ زنی بودم که اندوهگینم سازد!

زنی که میانِ بازوانش چونان گنجشکی بگریمُ

او تکه تکه‌هایم را

چون پاره‌های بلوری شکسته گِرد آورَد!

اشعاری غمگین و زیبا

در این مطلب شعر غمگین با ابیاتی زیبا و دلنشین را پیش رو خواهید داشت که امیدواریم این اشعار ناب مورد توجه شما قرار گرفته باشند.

منبع : آرگا

مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *