منتخب اشعار رسول یونان را در ادامه پیش رو دارید که مطالعه این اشعار زیبا، بسیار دلنشین و جذاب است. همچنین در این مقاله علاوه بر اشعار وی می توانید با زندگینامه و بیوگرافی این شاعر جوان نیز آشنا شوید. تا پایان با این مجموعه شعر زیبا و جدید همراه ما باشید و از مطالعه شعرهای رسول یونان و همچنین بخشی از بیوگرافی این شاعر جوان لذت ببرید.
مجموعه اشعار رسول یونان و معرفی بیوگرافی وی :
همانطور که گفتیم در این مطلب به ارائه شعرهای رسول یونان می پردازیم، شاید شعرهای رسول یونان همانند اشعار شاملو و فروغ فرخ زاد و یا سهراب و فریدون مخاطب فراوانی نداشته باشد اما در عمق شعرهای رسول یونان زیبایی و حرف های ناگفته فراوانی می توان یافت. که البته قبل از مطالعه این اشعار می توانید بیوگرافی کامل وی را نیز مشاهده نمایید. رسول یونان متولد سال 1348 در دهکده ای در اطرافی دریاچه ارومیه است که البته در حال حاضر در تهران سکونت دارد. وی شاعر، نویسنده و مترجم است و تا کنون تعداد زیادی داستان و شعر از وی به چند زبان مختلف به چاپ رسیده است و دارای چند دفتر شعر می باشد. در ادامه منتخب اشعار رسول یونان را مشاهده می فرمایید که امیدواریم از مطالعه آنها لذت ببرید.
دوست داشتن را فراموش مکن
اگر مرا دوست نمیداری
دوست نداشته باش
من هرطور شده
خودم را ازین تنگنا نجات میدهم
اما دوست داشتن را فراموش نکن
عاشق دیگری باش
این ترانه نباید به پایان برسد
سکوت آدمها را میکشد
این چشمه نباید بند بیاید
میخکهایی که در قلبها شکوفا شدهاند
از تشنگی میخشکند
اگر دوستداشتن را فراموش نکنی
تمام زیباییها را به یاد خواهی آورد.
*******
صدایم کردی
داشتم از این شهر می رفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد!
البته
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و
تو صدایم کنی!
فقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی
*******
من به تو نرسیدم
در آنسوی دنیا زاده شده بودی
دور بودی
مثل تمام آرزوها
و ریل ها
در مه زنگ زده بودند
هیچ قطاری حاضر نبود
مرا به تو برساند
من به تو نرسیدم
من به حرفی تازه در عشق نرسیدم
و در ادامه خواب های من
هرگز خورشیدی طلوع نکرد …
*******
نقشه فرار
جاده های بی پایان را دوست دارم
دوست دارم باغ های بزرگ را
رودخانه های خروشان را
من تمام فیلم هایی که در آنها
زندانیان موفق به فرار می شوند
دوست دارم
دلتنگ رهایی ام
دلتنگ نوشیدن خورشید
بوسیدن خاک
لمس آب
در من یک محکوم به حبس ابد
پیر و خمیده
با ذره بینی در دست
نقشه های فرار را مرور می کند
*******
کنار تو …
چمدانم را برداشتم و
آمدم
اما این فقط یک شوخی ست
و یا لااقل تو باور نکن!
جدایی
بریدن درخت از ریشه است
و اره کردن زندگی
که مرگ را رقم می زند
اما من زنده ام
و این یعنی من آنجایم
کنار تو
کنار تو و درخت توت و اسب.
*******
قول بده…
قول بده که خواهی آمد
اما هرگز نیا!
اگر بیایی
همه چیز خراب میشود
دیگر نمیتوانم
اینگونه با اشتیاق
به دریا و جاده خیره شوم
من خو کرده ام
به این انتظار
به این پرسه زدن ها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی
من چشم به راه چه کسی بمانم؟
*******
آخرین کشتی
امید چیز خوبی است
مثل آخرین سکه
مثل آخرین بلیط
مثل آخرین گلوله
مثل آخرین کشتی
آخرین سکه نمی گذارد که غرورت بشکند
آخرین بلیط نمی گذارد که
نا امید از ترمینال ها برگردی
آخرین گلوله نمی گذارد که سرباز اسیر شود
کسی که امید دارد
فقیر نیست
همیشه چیزی دارد
یادم رفت از آخرین کشتی بگویم
آخرین کشتی حتی اگرهم نیاید
نمی گذارد که نام دریا و مسافرت از یادت برود.
*******
امیدواریم از مطالعه اشعار رسول یونان لذت برده باشید. پیشنهاد می کنیم به بخش شعر و ادبیات مراجعه نموده و از اشعار دیگر شاعران بنام و معروف و همچنین مطالعه بیوگرافی آنها لذت ببرید.
منبع : آرگا