مطالعات نشان دهنده این است که ایمنی روانی خطر پذیری متوسط، به زبان آوردن شجاعانه تفکرات، خلاقیت و انواع رفتار هایی که باعث موفقیت در بازار می شود، را فراهم می کند.
افزایش ایمنی روانی در تیم
اول، به فرد خاصی به عنوان یک همکار و نه یک دشمن نزدیک شوید. زمانی که درگیری به وجود آمد با پرسیدن اینکه چگونه قادر هستیم به نتیجه مطلوب متقابل دست پیدا کنیم، از به وجود آمدن واکنش جنگ یا گریز دوری کنید؛ مثل دو انسان با یکدیگر صحبت کرده ولی واکنش ها را پیش بینی نمایید و برای مبارزه برنامهریزی کنید و جایی که واقعاً کنجکاو هستید که دیدگاه شخص مقابل را بشنوید، یک ذهنیت یادگیری را دنبال کنید.
برای روشن کردن نقاط کور خود بازخورد بخواهید اگر از همین الان این احساس ایمنی روانی را در تیم خود به وجود آورید انتظار میرود در سطح بالاتری از تعامل، انگیزه زیاد برای مبارزه با مشکلات سخت، فرصت های یادگیری و پیشرفت زیاد و عملکرد بهتر را مشاهده کنید. تکامل انسان به طور کامل علت اینکه چرا ایمنی روانی برای موفقیت در محیطهای نام شخص هم شکننده و هم حیاتی می باشد را قادر به توضیح است. مغز، جملات خشم انگیز رئیس، رقابت یک همکار و احتمال اخراج را به عنوان یک مسئله تهدید مرگ یا زندگی پردازش می کند. زنگ خطر مغز، جواب جنگ یا گریز را شعله ور نموده و مراکز بالاتر مغز را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.
ساختار مغز به صورت ” ابتدا عمل کن بعد از فکر کن” بوده و دیدگاه و استدلال تحلیلی را متوقف میکند. به طور کامل به معنای واقعی کلمه درست ذهن خود را در مواقعی که زیاد با آن نیاز داریم، از دست میدهیم. اگر چه این واکنش جنگ یا گریز امکان دارد ما را در شرایط مرگ و زندگی نجات دهد، ولی به تفکر استراتژیک مورد احتیاج در محل کار امروز صدمه وارد می کند.
موفقیت قرن بیست و یکم به سیستم دیگری به نام گسترش و ساخت احساسات مثبت که به ما امکان حل مشکلات پیچیده و تقویت روابط همکاری را می دهد وابسته است. باربارا فردریکسون در دانشگاه کارولینای شمالی فهمیده است احساسات مثبت مثل اعتماد، کنجکاوی، اعتماد به نفس و الهام بخشیدن، باعث تقویت ذهن می شود و به ما در ساختن منابع روانشناختی، اجتماعی و جسمی کمک بسیاری میکند.
وقتی احساس امنیت میکنیم ذهنمان بازتر شده و ما را مقاومتر، باانگیزهتر و پایدارتر میکند.
شوخ طبعی و همچنین راه حل یابی و تفکر واگرا که زمینهساز خلاقیت می باشد، افزایش پیدا میکند. زمانی که در محل کار چالش احساس می شود ولی احساس تهدیدی وجود ندارد، تیم ها قادر هستند حالت توسعه و ساخت خود را حفظ کنند. در این زمان است که سطح اکسی توسین در مغز بیشتر شده و اعتماد و رفتار اعتمادساز را باعث می شود. این امر یک فاکتور عظیم در موفقیت تیمی می باشد همانگونه که سانتاگاتا تصدیق میکند:
«در محیط پرسرعت و پر تقاضای گوگل، موفقیت ما به توانایی ریسکپذیری و آسیبپذیری در مقابل رقیبان بستگی دارد.»
مراحلی را که سانتاگاتا معرفی می کند به قرار زیر است، آن ها را دنبال نمایید:
۱. آشنایی با تنش های کمک کننده
برای ما انسانها، مقدار علاقه به برنده شدن، کمتر از تنفر از باختن می باشد. ضرر ادراک شده از باخت و تنفر زیاد از آن موجب تلاش برای برقراری مجدد عدالت به انسان از راه واکنشهای رقابت انتقادی و گریز که نوعی درماندگی آموخته شده در محل کار می باشد، میشود. باید اطلاع داشته باشید که موفقیت واقعی یک نتیجه برد_ برد میباشد پس زمان بروز درگیری ها، با طرح این پرسش که “چطور قادر هستیم به نتیجه مطلوب متقابل دست پیدا کنیم؟” از به وجود آمدن واکنش جنگ یا گریز پیشگیری کنید.
۲. صحبت کردن مانند دو انسان
زیربنای تقابل هر تیم نیازهای همگانی مانند احترام، شایستگی، موقعیت اجتماعی و خودمختاری میباشد. شناخت عمیق تر این احتیاجات طبیعتا اعتماد را جلب میکند و موجب ارتقای زبان و رفتارهای مثبت میشود. در بحث برانگیزترین مذاکرات طرف مقابل دقیقا مثل شما می باشد و او نیز مثل شما می خواهد با خوشحالی به مذاکره پایان دهد و اندکی تأمل نماید و به خود بگویید او نیز درست مانند من است ” واکنش درست مثل من” از شما میخواهد این موارد را در نظر بگیرید.
- این فرد می خواهد مثل من احساس احترام، قدردانی و شایستگی کند.
- این فرد مثل من باور ها، دیدگاه و نظراتی دارد.
- این فرد مانند من دوستان، خانواده و شاید کودکانی دارد که آن ها را دوست دارد.
- این شخص مثل من امیدها، استرس ها و آسیب پذیری هایی دارد.
- این فرد مثل من آرزوی آرامش، شادی و خوشبختی دارد.
۳. پیش بینی واکنش ها و برنامه ریزی برای آن ها
تفکر قبلی در مورد اینکه مخاطبان شما در مورد پیام رسانی چه واکنشی نشان میدهند، به اطمینان از شنیدن محتوای پیام شما کمک میکند. اگر میخواهید ماهرانه با گفتگوی سخت مواجه شوید برای واکنش های احتمال آمادگی داشته باشید. از خود سوال کنید، اگر نظر خود را به این ترتیب مطرح کنم، چه مخالفت های احتمالی وجود دارد که چطور قادر هستند به این استدلال های متقابل جواب دهم؟ نگاه کردن به بحث از این دیدگاه به عنوان شخص ثالث نقاط ضعف مواضع شما را آشکار میکند و شما را تشویق می کند و درباره بحث خود تجدید نظر کنید.
۴. ایگزینی کنجکاوی به جای سرزنش
اگر اعضای تیم احساس کنند که میخواهید آنها را به علت چیزی سرزنش نمایید، از نظر آنها ماری نیش دار هستید. تحقیقات جان گاتمن در دانشگاه واشنگتن نشان میدهد که سرزنش و انتقاد به صورت قابل توجه درگیری را بیشتر کرده و به دفاع منجر میشود و در نتیجه به استعفا می انجامد. جایگزین سرزنش، کنجکاوی می باشد. اگر فکر میکنید از پیش می دانید که شخص مقابل چه فکری میکند و آماده گفتگو نیستید درعوض یک ذهنیت یادگیری را دنبال کنید چون نسبت به همه حقایق آگاهی ندارید. نحوه کار به قرار زیر می باشد: آن ها را درگیر یک اکتشاف کنید. درخواست راه حل کنید. اشخاصی که مسئول به وجود آوردن یک مشکل هستند عکس ران کلید حل آن را در دست دارند مستقیم سوال کنید فکر میکنید چه اتفاقی باید در اینجا رخ دهد یا راه حل ایده آل شما چه چیزی است؟ سوال دیگری که به راهحل منجر میشود این است که: “چگونه میتوانم از شما حمایت کنم؟”
۵. درخواست بازخورد نسبت به پیام خود
درخواست بازخورد درباره چگونگی ارسال پیام طرف مقابل را خلع سلاح میکند. نقاط کور مهارت های ارتباطی را مشخص کرده و اعتماد به رهبران را افزایش میدهد.
۶. سنجیدن امنیت روانی تیم
به صورت دورهای از تیم سوال کنید که چه اندازه احساس امنیت میکنند و چه چیزی می تواند احساس امنیت آنها را افزایش دهد. بعضی از تیم ها در گوگل سوالاتی از این قبیل می پرسند” تا چه اندازه مطمئن هستید که اگر یک خطا را بپذیرید یا یک اشتباه را انجام دهید انتقام یا انتقاد دریافت نمیکنید” اگر از هم اکنون این احساس ایمنی روانی را در تیم خود به وجود آورید می توانید سطح بالاتری از تعامل، افزایش اشتیاق برای مبارزه با مشکلات سخت، فرصت های یادگیری و پیشرفت بیشتر و عملکرد بهتر را مشاهده کنید.
هم اکنون که این مطلب به پایان رسید برای آشنایی بیشتر با مطالبی در حوزه روانشناسی بر لینک شایستگی شغلی کلیک کنید.
منبع : آرگا