دسته ها
دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳

همه چیز درباره روانشناسی انسان گرا

  • سعیده ستاری
  • ۲۲ فروردین ۱۴۰۲
  • ۰

روانشناسی انسان گرا بر منحصر به فرد بودن انسان و کلیت هر فرد تاکید دارد همچنین این روانشناسی با رویکردی یکپارچه و جامع به دنبال روش های منظم و دقیق برای مطالعه انسان می باشد.

روانشناسی انسان گرا، با تاکید بر منحصر به فرد بودن انسان و تمرکز بر کلیت هر شخص، در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مطرح شد. این رویکرد می‌گوید اشخاص از اراده آزاد برخوردار هستند و برای بالفعل کردن پتانسیل های خود و دستیابی به خودشکوفایی انگیزه دارند.

معرفی روانشناسی انسان گرا

روانشناسی انسان گرا چیست؟

فلسفه انسان گرایی نظریه وجودی و پدیدارشناسی، از مبانی روانشناسی انسان گرا می باشند. در حقیقت مکتب انسان گرایی در روانشناسی با رویکرد یکپارچه و جامع به دنبال شیوه های منظم و دقیق برای مطالعه انسان می باشد. در این مکتب فکری اعتقادی راسخ بر تمایز انسان با دیگر گونه های حیات وجود دارد. انسان گرایی یا امانیسم یک دیدگاه فلسفی است که بر توانمندی و عاملیت شخصی و اجتماعی انسان تاکید دارد. این مکتب فکری انسان را مسئول ارتقا و پیشرفت خود می‌داند و از کرامت انسانی پشتیبانی می کند. اهمیت دادن به ارزش‌ها و کرامت های انسانی، تاکید بر دانش و خرد انسانی برای رفع مسائل و مشکلات تمرکز بر رشد فردی و تلاش برای مبدل کردن جهان به مکانی بهتر از جمله اصول مهم و تاثیر گذار روانشناسی انسان گرایی می باشد.

رویکرد انسان گرا به عنوان نیروی سوم روانشناسی در واکنش به کتابهای روانکاوی و رفتارگرایی ظهور پیدا کرد رویکرد روانکاوی اعتقاد داشت انگیزه های ناهوشیار رفتار انسان را هدایت می‌کند و رفتارگرایی روندهای شرطی سازی را عامل شکل گیری رفتار در نظر می گرفت. رویکرد انسان گرا از رویکرد روانکاوی و رفتارگرایی انتقاد می‌کند و اعتقاد دارد این نظام های فکری تصویری محدود از ماهیت انسان نشان می‌دهند. رویکرد انسان گرا بر این اعتقاد است که تلاش های انسان برای رشد کرامت و تعیین سرنوشت خود به اندازه گیری های ناهشیار که فروید بر آن تاکید داشت، در رشد شخصیت اهمیت دارد.

روانشناسان انسان گرا با تمرکز بر توانمندی‌های انسان به جای توجه به نقض ها و ناکارآمدی ها به اشخاص کمک می‌کنند تا پتانسیل های خود را برآورده کنند و کیفیت زندگی را خود را به حداکثر برسانند. کارل راجرز و آبراهام مزلو، گوردن آلپورت، رولو می از جمله اشخاصی هستند که دیدگاهی انسان گرایانه به شخصیت انسان داشتند و نظریه های آنها بر مهارت‌ها، اراده آزاد هوشیار و تحقق بخشیدن به استعدادهای انسان تاکید داشته است. کارل راجرز به عنوان روانشناس انسانگرا می گوید هر انسان ذاتا به دنبال خودشکوفایی می‌باشد و خواهان رشد و تغییر است. همچنین منحصر به فرد بودن هر انسان و توجه و احترام به خصوصیت های شخصی انسان ها از اصول پایدار نظریه راجرز است.

آشنایی با رویکرد انسان گرا

مطالعات روانشناسان انسان گرا معطوف بر فرایند رشد انسان سالم میباشد. از نظر رویکرد انسان گرا یکی از خصوصیت های انسان سالم تمایل به رشد و خودشکوفایی میباشد. به صورتی که در نظریه نیازهای آبراهام مازلو، احتیاج به خودشکوفایی در بالاترین مرتبه از سلسله مراتب نیازها قرار گرفته است. در دیدگاه مازلو ضرورت رسیدن به خودشکوفایی برآورده شدن نسبی احتیاج های سطح پایین تر است؛ یعنی نیازهای فیزیولوژیک، نیاز به امنیت، تعلق و محبت و احترام است. به صورت کلی در رویکرد انسان گرا رشد جنبه های اجتناب ناپذیر از وجود کلیه انسان ها است. روانشناسان انسان گرا، اعتقاد دارند توجه و احترام حق تمامی انسانها می باشد و بر آزادی انسان تاکید می‌کنند. همچنین باور دارند انسان ها برای حل مسائل اجتماعی، پیشرو هستند و تغییرات اجتماعی را دنبال می کنند.

فرضیه های رویکرد انسان گرا

  • هرچند تجربه های گذشته انسان تاثیرات زیادی بر زندگی او دارد؛ ولی تمرکز انسان گرایان عموماً در زمان حال از وجود این که هر انسان از بدو تولد در معرض آسیب های محیطی قرار می‌گیرد و تجربه‌های ناخوشایندی را تجربه می‌کند؛ ولی این تجربه‌ها کل زندگی فرد را تشکیل نمی دهند.
  • انسان گرایان برای مسئولیت شخصی اهمیت بسیار زیادی قائل هستند. آنها اعتقاد دارند انسان ها تا اندازه زیادی مسئول اتفاقاتی هستند که برای آنها اتفاق می‌افتد و سرنوشت خود را به دست خودشان می سازند.
  • انسان گرایان بر رشد شخصی بسیار تاکید دارند. آنها اعتقاد دارند انسانها، فقط به رفع نیازهای فعلی خود نمی‌پردازند و مقاصد بزرگتری را نیز دنبال می کنند که این امر نشان‌دهنده رشد شخصی در انسانها میباشد. طبق این رویکرد آنچه مانع رشد انسان می شود اختلال در تمایل شخص برای رسیدن به مقاصد بزرگ تر است. بنابراین فقط راه درمان شناخت و پیدا کردن راه حل برای موانعی می باشد که از رشد طبیعی انسان پیشگیری می‌کند. در حقیقت با کاهش انگیزه پیشرفت، روند رشد نیز کند یا متوقف می شود.

بیان روانشناسی انسان گرا

آموزش و یادگیری

آموزش در رویکرد انسان گرایی انسان محور است. بر این اساس اشخاص تشویق می‌شوند، مسئولیت آموزش های خود را برعهده بگیرند. در حقیقت اشخاص خودشان انتخاب می‌کنند که چه مطالبی را یاد بگیرند و این انتخاب، از نیاز آنها به یادگیری در زمینه مورد نظرشان نشأت می‌گیرد. از این رو اشخاص، برای دستیابی به مقاصد خود مسئولیت آموزه های خویش را برعهده می‌گیرند. بنابراین در این روش آموزشی، اشخاص انتخاب می کنند چیزی را یاد بگیرند که خواهان دانستن آن هستند. در این صورت قادر هستند علایق خود را عمیقاً زندگی کنند.

در رویکرد آموزشی انسان گرایانه، نقش مربی فقط به عنوان یک تسهیلگر می باشد. در حقیقت مربی مسئولیت دارد، بستر گسترده ایران ایجاد کند تا دانش آموزان طبق علایق خود، موارد آموزشی را برگزینند. مربیان افزون بر به وجود آوردن انگیزه و مشارکت میان اشخاص در توسعه توانایی های یادگیری نیز کمک می کنند.

روان درمان انسان گرایانه

درمان انسان گرایانه، انواع متفاوت شیوه های درمانی را شامل می‌شود که انسان را به عنوان شخصی با مهارت های منحصر به فرد در نظر می‌گیرد. این رویکرد درمانی به جای مشکلات اشخاص، بر رشد شخصی آنها تمرکز دارد و به اشخاص کمک کند که بر مشکلات خود غلبه کنند. همچنین با تاکید بر مهارت ها و خصوصیات مثبت اشخاص، آنها را به بهبودی و یافتن رضایت شخصی تشویق می کند.

بیان رویکرد انسان گرا

آیا تمامی انسان ها به خودشکوفایی می رسند؟

بنابر نظریه راجرز وقتی تجربیات زندگی با خود پنداره در حال شکل‌گیری ما تفاوت داشته باشد، تعادل روانشناختی ما بر هم می‌ریزد؛ چون  یکپارچگی “خود” نابود می‌شود. عدم تعادل روانشناختی زمانی آغاز می شود که قادر نباشیم تجربیات ارگانیزمی را به عنوان تجربیات خود در نظر بگیریم. در حقیقت زمانی که این تجربیات با خود پنداره در حال شکل گیری ما نا هماهنگ باشد، دقیقا قادر نیستیم تجربیات ارگانیزمی خود را به حیطه آگاهی بیاوریم. ما از ناهماهنگی بین خودپنداره و تجربه های زندگی، به اضطراب و استرس منجر می‌شود. چون اضطراب تجربه ای ناخوشایند است، انسان برای کاهش آن از مکانیزم های دفاعی بهره می‌برد. در حقیقت مکانیزم های دفاعی ادراک انسان را از حقیقت تغییر می‌دهد تا با واقعیت خودپنداره او سازگار شود.

با توجه به اینکه مکانیزم های دفاعی حقیقت را تحریف می‌کنند؛ پس برای شناسایی توانایی‌های بالقوه شخص مانعی به وجود می‌آورد. وقتی شخص واقعیت را تحریف شده، ادراک می‌کند و شناخت و آگاهی اندکی نسبت به توانایی‌های خویش دارد، امکان بالفعل شدن آنها کم می‌شود و در نهایت امکان دارد بعضی انسان ها، توانایی های بالقوه خود را زندگی نکنند. به همین سبب در مسیر رشد خود قرار نمی گیرند و به خودشکوفایی نمی رسند.

حال که این مطلب خاتمه یافت برای آشنایی بیشتر با مطالبی در حوزه روانشناسی بر لینک های روان شناسی مثبت گرا و روان درمانی انسان گرا کلیک کنید.

منبع : آرگا

مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *