شاعران با سرودن اشعار زیبا در مورد آزادی مردم را به آزاد بودن و استقلال داشتن تشویق می کنند که دارای مفاهیم زیبا و دلنشینی هستند و بهتر است به منظور مطالعه شعر درباره آزادی تا پایان مطلب همراه ما باشید.
گلچینی از شعر درباره آزادی
بزرگ ترین دغدغه انسان ها از گذشته تا به امروز آزادی بوده است که در مورد این موضوع شاعران اشعار زیبایی سروده اند آزادی، نه تنها مساله ای فردی است بلکه موضوعی اجتماعی نیز می باشد و شاعران با سرودن شعر در مورد آزادی این نیاز و خواسته بشر را زنده می کنند از این رو، در ادامه مطلب گلچینی از شعر درباره آزادی را در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم تا بتوانید از بین آن ها اشعار ناب با مفاهیم دلنشینی را انتخاب کنید.
اشعار ناب و زیبا در مورد آزادی
آه اگر آزادی سرودی میخواند
کوچک؛ همچون گلوگاه پرندهای
هیچ کجا دیواری فروریخته بر جای نمیماند
سالیان بسیاری نمیبایست
دریافتی را که
هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است
همچون زخمی همه عمر، خونابه چکنده
همچون زخمی همه عمر به دردی خشک تپنده
به نعرهای
چشم بر جهان گشوده
به نفرتی
از خود شونده،
غیاب بزرگ چنین بود
سرگذشت ویرانه چنین بود.
آه اگر آزادی سرودی میخواند
کوچک
کوچکتر حتی
از گلوگاه یکی پرنده« احمد شاملو »
*****
آزاد شو از بند خویش زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگیست تاخیر را باور نکنحرف از هیاهو کم بزن از آشتیها دم بزن
از دشمنی پرهیز کن شمشیر را باور نکنخود را ضعیف و کم ندان تنها در این عالم ندان
تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکنبر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تحقیر را باور نکنتصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکنخالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن« مهدی جوینی »
*****
فصلیست بسی سرد و بسی خوفانگیز
انگار نمیجنبد از اینجا پاییز
ای تندر دیر آمده، فریادی کن
ای ابر ببار، ای بهاران برخیز« ابراهیم منصفی »
*****
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود، بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است
روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند
قفل
افسانهایی ست
و قلب
برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف
زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم
روزی که هر لب ترانهایی ست
تا کمترین سرود، بوسه باشد
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم« احمد شاملو »
*****
اشعار زیبا در مورد آزادی
آزاده نزادیم که آزاده بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریمبا جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم« ابراهیم منصفی »
*****
به لبهایم مزن قفل خموشی
که در دل قصهای ناگفته دارمز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارممنم آن مرغ، آن مرغی که دیریست
به سر اندیشه پرواز دارمسرودم ناله شد در سینه تنگ
به حسرتها سر آمد روزگارمبه لبهایم مزن قفل خموشی
که من باید بگویم راز خود رابه گوش مردم عالم رسانم
طنین آتشین آواز خود را« فروغ فرخزاد »
*****
زندگی در بردگی شرمندگی است
معنی آزاد بودن زندگی استسر که خم گردد به پای دیگران
بر تن مردان بود بار گرانبنده حق در جهان آزاده است
مست وی فارغ ز جام و باده است« خلیل الله خلیلی »
*****
آزادی به بالها میماند
به نسیمی که در میان برگها میوزد
و بر گلی ساده آرام میگیرد
به خوابی میماند که در آن
ما خود
رویای خویشتنیم
به دندان فرو بردن در میوهی ممنوع میماند آزادی
به گشودن دروازه قدیمی متروک و
دستهای زندانی« احمد شاملو »
*****
شعرهای ناب کوتاه و طولانی در مورد آزادی
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیستآزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست« هوشنگ ابتهاج »
*****
خیز از جا پی آزادی خویش
خواهر من ز چه رو خاموشیخیز از جای که باید زین پس
خون مردان ستمگر نوشیکن طلب حق خود ای خواهر من
از کسانی که ضعیفت خواندنداز کسانی که به صد حیله و فن
گوشه خانه تو را بنشاندند« فروغ فرخزاد »
******
دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد
از وجود نیستی باید که خط بر جان کشددر نوردد مفرش آزادگی از روی عقل
رخت بدبختی ز دل از خانه احزان کشدگرچه دشوارست کار عاشقی از بهر دوست
از محبت بر دل و جان رخت عشق آسان کشدرهروی باید که اندر راه ایمان پی نهد
تا ز دل پیمانه غم بر سر پیمان کشددین و پیمان و امانت در ره ایمان یکیست
مرد کو تا فضل دین اندر ره ایمان کشدلشکر لا حول را بند قطیعت بگسلد
وز تفاوت بر شعاع شرع شادروان کشدخلق پیغمبر کجا تا از بزرگان عرب
جور و رنج ناسزایان از پی یزدان کشدصادقی باید که چون بوبکر در صدق و صواب
زخم مار و بیم دشمن از بن دندان کشدیا نه چون عمر که در اسلام بعد از مصطفی
از عرب لشکر ز جیحون سوی ترکستان کشدپارسایی کو که در محراب و مصحف بیگناه
تا ز غوغا سوزش شمشیر چون عثمان کشدحیدر کرار کو کاندر مصاف از بهر دین
در صف صفین ستم از لشکر مروان کشد« سنایی »
******
اشعار ناب و زیبا در مورد آزادی
بی تو چون شمع ز ضعف تن ما
رنگ ما خفت به پیراهن مانقش پاییم ادبپرور عجز
مژه خم میشود از دیدن ماخاک ما گرد قیامت دارد
حذر از آفت شوراندن مازندگی طعمه کلفت گردید
رشتهها خورده گره خوردن ماحرص مضمون رهایی فهمید
دل به اسباب جهان بستن مافکر آزادگی، آزادی برد
سر گریبان زده از دامن مااگر این است سلوک احباب
دشمن ما نبود دشمن ماخلعت آرای سحر عریانی است
چاک دوزید به پیراهن ماآفتاند و ختنی می خواهد
برق ما نیست مگر خرمن ماآخر انجام رعونت چون شمع
میکشد تا رگ گردن ماقاصد آورد پیام دلدار
باز گردید ز خود رفتن ما(بیدل) آخر ز چه خورشید کم است
این چراغ به نفس روشن ما« بیدل دهلوی »
*****
در پایان به شما همراهان عزیز پیشنهاد می کنیم در صورت تمایل شما دوستان عزیز با کلیک بر روی شعر زیبا می توانید اشعار ناب با مفاهیم دلنشینی را مشاهده کنید.
منبع : آرگا