دسته ها
یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴

اجبار به تکرار چیست؟ چطور آن را کنار بگذاریم؟

  • شیوا فهیمی
  • ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
  • ۰

اجبار به تکرار یکی از اصلی ترین پدیده هایی است که به شکل اعمال موسوم به وسواس اجباری مشاهده می شود. در این مطلب با مفهوم این مکانیسم منفی بیشتر آشنا می شوید.

یکی از پدیده های دردناک برای انسان ها پدیده اجبار به تکرار است. یعنی فرد با وجود دردناک و مخرب بودن برخی مسیرها مدام آن را انتخاب می کند و همواره به عواقب دردسرساز منتهی می شود. در این مطلب با مفهوم این پدیده منفی و نظریه های مختلف در این راستا آشنا می شوید.

اجبار به تکرار چیست؟

اجبار به تکرار یکی از اصلی ترین پدیده هایی است که به شکل اعمالی موسوم به اختلال وسواس اجباری دیده می شود. یکی از خصوصیات شیوه درمانی روان کاوی آشکار کردن مکانیسم اجبار در تکرار و رابطه آن با پدیده تذکار می باشد.

اجبار به تجدید

این مسئله را با ذکر مثالی توضیح می دهیم. به طور مثال موش ها اگر چندبار در تونلی که قبلا در آن پنیر پیدا نکرده باشند خیلی سریع تونل های دیگر را امتحان می کنند. ولی آدم ها مجددا به تونل بدون پنیر وارد می شوند و انتظار جایزه هم دارند.

در حقیقت فرد با وجود دردناک بودن، مخرب یا بی حاصل بودن برخی مسیرها مدام آن ها را انتخاب می کند. ممکن است سناریویی را در روابط خود تکرار کرده که همواره به عواقب دردسرساز منتهی گردد. یا اعمال و رفتارهایی داشته باشد که با وجود بی ثمر بودن در رساندن فرد به اهدافش مدام آن ها را تکرار نماید.

بازیکن ها و موقعیت ها تغییر می کنند ولی بازی همواره یکسان است. به این نیاز اجبار گونه به تکرار روابط و رفتارها اجبار تکرار اطلاق می شود. البته به این معنی نیست که فردآگاهانه دست به انتخاب این مسیرهای آسیب زا می زند. بلکه اجبار تکرار فرایندی است که از ناهوشیار منشا می گیرد. در ادامه پیرامون این مسئله بیشتر صحبت می کنیم.

اجبار به تجدید

ارتباط اجبار تکرار با الگوهای آشنا

یکی از مکانیزم های مربوط به اجبار تکرار، اصرار به چسبیدن به الگوهای آشنا می باشد. فرد با الگوهای آشنای خود راحت بوده و تغییر کردن تهدیدی برای آن ها محسوب می شود. این الگوی آشنا از کجا منشا می گیرند؟ پاسخ این است که خانواده منشا این پدیده است.

فرد اغلب همان نقش هایی را در روابط بعدی خود بازی می کند که در خانواده اصلی خود با این نقش ها بزرگ شده است. البته درک اجبار تکرار گاهی به این سادگی نبوده و گاه افراد در ارتباطات بعدی سعی در ترمیم روابطی دارند که در گذشته به ترمیم نیاز داشته است. یا سعی در تسلط یافتن بر موقعیتی دارند که در گذشته برای آن ها ایجاد شده و کنترلی بر آن نداشته اند.

ولی چنین تکراری به ترمیم یا تسلط منجر نشده زیرا هر بار همان سناریو تکرار می شود و در این الگو تغییری ایجاد نمی شود. الگویی که ممکن است در فضای درمان شکسته شده و تغییر پیدا کند. در حقیقت درک این که چرا مدام رفتارهای بی حاصل را تکرار می کنیم یک مسئله بوده و رها شدن از دام اجبار تکرار یک مسئله دیگر.

شاید بهترین شیوه سرمایه گذاری برای تسلط بر الگوی خودشکن دیرین خود، دریافت رمان درمانگر واجد شرایط باشد. اجبار تکرار یک پدیده روانشناختی بوده که در آن فرد یک واقعه یا شرایط آن را مدام تکرار می کند. این شامل واکنش دوباره رویداد یا قرار دادن فرد در موقعیت هایی است که احتمال دارد رخداد دوباره تکرار گردد.

این زندگی دوباره همچنین می تواند به شکل رویایی باشد که در آن خاطرات و احساسات آنچه روی داده تکرار می شود.

اجبار به تکرار

نظریه های مربوط به پدیده اجبار تکرار

باید گفت تکرار جنبه اساسی زندگی انسان می باشد. انسان هر روز در ساعت معینی از خواب بیدار می شود، یک نوع تغذیه دارد و به نوع خاصی از رفتارها تمایل دارد. برخی رفتارهای تکراری مفید بوده ولی برخی دیگر مانند اجبار به تکرار مضر هستند. در ادامه به نظریه های مربوط به پدیده اجبار تکرار اشاره می شود:

«انسان برگرفته از اصول خوشایندی است که باعث می‌شوند از درد اجتناب کند و به‌دنبال چیزهای خوشایند باشد.»

این نظریه تا زمانی قابل پذیرش بود که فروید با برخی تناقضات روبرو شد. فروید تعجب کرد چرا برخی افراد مکررا دنبال ارتباطاتی هستند که برای آن ها نتیجه خوبی ندارد. یعنی تصادفی است که هر یک از دوستان این افراد به نوعی به آن ها آسیب می زنند؟

چرا تمام اطرافیان او را با حالت عصبانی ترک کرده و یا در روابط عاطفی که با اشتیاق شروع می کند بعد از سه ماه دلزده می شود؟ فروید در این باره می گوید:

 « اجباربه تکرار، دلیل ایجاد یک نیروی شیطانی است که بیش از میل به خوشایندی، خصوصی، مقدماتی و غریزی است. » فروید معتقد بود خطا کردن از انسان است ولی تکرار خطاها از شیطان است .به نظر فروید ، انسان ها با تکرار حوادث و تصادفات ناگوار در خواب ، ناخودآگاه تلاش می کنند که بر شوک ناگواری که بر آنها وارد شده تسلط پیدا کنند ز نظر فروید نیروهای اجبار به تکرار(بازگرداندن ارگانیسم به وضعیت خاستگاهی)بدوی تر و قدیمی تر از اصل لذت هستند .این نیروها ،می خواهند ارگانیسم را به اینرسی و لختی اولیه ،وضعیت ارمش قبل از کشمکش غرایز بازگردانند.جاییکه هنوز اصل لذت ،دست اندکار راهبری دستگاه روان نشده بود.

اجبار به تکرار

اریک برن در مورد اجبار تکرار این نظریه را ارائه داد:

اریک برن عامل کار خود را ” اجبار تکراری که مردان را به فنا می کشاند ، قدرت مرگ می داند ، طبق نظر فروید … [که] آن را در برخی از حوزه های بیولوژیکی مرموز قرار می دهد ، این فقط صدای اغوا است – اغوای شناس سرکوب شده و ناخودآگاه است .

همچنین اریک اریکسون تئوری زیر را بیان کرد:

اریک اریکسون روان رنجوری سرنوشت را دید – روشی که ” بعضی از افراد مرتباً مرتکب همان اشتباهات می شوند ” – در یک چشم انداز “فرد به طور ناخودآگاه مقدماتی را برای موضوعات اصلی تنظیم می کند که خود نیز یاد نگرفته است. برای غلبه بر یا زندگی با “. روانشناسی اگو متعاقباً” زندگی ما را با سختی تعیین می کند – چقدر قابل پیش بینی و تکرار است … همان اشتباه بارها و بارها “مسلم است.

جاناتان لیر نیز در این باره چنین عنوان می کند:

از نظر جاناتان لیر ، فروید از ابتدا نسبت به رویاهای تروماتیک دچار بدفهمی می شود. او به جای آنکه آنها را حاصل اختلال فعالانه ذهن توسط خود ارزیابی کند که با دوگانه اصل لذت و اصل واقعیت جور در نمی آید، به فرض غایت انگارانه اجبار به تکرار که همان اجبار تکراری است، متوسل می شود. «او بر موضوع تکرار تمرکز می کند؛ اما به گمان من [جاناتان لیر] پدیده جدید و حیرت آوری که او کشف کرد، عبارت است از اخلال فعالانه ذهن در کارکرد خود. پرسش فروید این بود که «هدف ذهن از تکرار چیست؟»؛ در حالی که باید می پرسید «چرا و چگونه ذهن خود را مختل می کند» .

اجبار به تجدید

چگونه پدیده اجبار تکرار را درمان کنیم؟

سوال این جاست چگونه می توان به این تکرار دردناک خاتمه بخشید. عمیق ترین آسیب های هر فردی در رابطه با انسان دیگری ایجاد شده است. در یک بستر ارتباطی با نزدیکان خود(پدر و مادر). همه این قدر خوش شانس نیستند که در ارتباط امن دوست داشته شوند. یا احساسات، نیازها و هویت مستقل آن ها به رسمیت شناخته شود.

نوع نگاه افراد به دنیا در وهله اول به کیفیت تجربه های آن ها با مادرشان بر می گردد. اگر رابطه افراد با مراقبین اولیه بر اساس امنیت، احترام و عشق واقعی نباشد، ناامنی به نقطه آشنا و امن آن ها تبدیل می شود. واقعیت این است که آسیب هایی که در ارتباط با مراقب اولیه به فرد وارد می شود و علایم ترومای روحی که در ارتباط با آن ها تجربه شده است جز در بستر یک ارتباط درمانی امن با درمانگر قابل درمان نیست.

منبع : آرگا

مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *