دسته ها
شنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۳

۲ داستان کوتاه برای کودکان با مضامین آموزنده و شیرین

  • ندا خوشرو
  • ۳ دی ۱۳۹۵
  • ۰

داستان های کوتاه برای کودکان دارای مضامین مختلفی هستند و شما می توانید این داستان های کودکانه را در منزل و یا مهد کودک بخوانید. در ادامه دو داستان کوتاه برای کودکان با روایت های شیرین و دلنشین را مشاهده خواهید کرد.

همه بچه ها از شنیدن داستان های کوتاه و دلنشین لذت می برند شما می توانید انواع داستان کوتاه برای بچه ها را تهیه کنید و این داستان های شیرین را به عنوان قصه شب برای کودک خود در منزل نقل کنید.

داستان آموزنده و کوتاه می تواند برای بچهها عبرت آمیز باشد. داستان کوتاه کودکانه می تواند آن ها را با مسائل مختلفی که در اجتماع ممکن است برایشان پیش آید آشنا سازد.

داستان های کوتاه و شیرین

۲ داستان کوتاه برای کودکان با موضوعات شیرین و آموزنده

داستانهای آموزنده دارای موضوعات مختلفی هستند در ادامه این مطلب ۲ قصه کوتاه زیبا و شیرین برای کودکان با مضامین آموزنده و جذاب را مشاهده خواهید کرد که امیدواریم کودکان عزیز از شنیدن این داستانها نهایت لذت را ببرند.

داستان کوتاه و آموزنده برای بچه ها

قصه کوتاه و آمورنده بچه موش تنبل و کلاغ دانا

داستان کوتاه برای کودکان با موضاعات آموزنده

یکی بود یکی نبود کپل بچه موشی بود که با برفی برادرش، پدر و مادرش در لانه شان در صحرا زندگی میکردند. کپل خیلی تنبل بود و تمام مدت روی صندلی مخصوصش نشسته بود و از خوراکی هایی که آنها به لانه می آوردند میخورد و ایراد میگرفت: اینها چیه دیگه؟ یه چیز خوشمزه تر بیارید. خانواده کپل از دستش خسته شده بودند و هر چه اعتراض می کردند فایده ای نداشت. تا اینکه یک روز که کپل بیرون لانه در حال استراحت در آفتاب بود و بقیه داخل لانه بودند باد شدیدی وزید و او را به جای دوری برد.

داستان های آموزنده برای کودکان

وقتی کپل چشمانش را باز کرد خودش را کنار یک برکه دید. او خسته و گرسنه بود و حتی بلد نبود برود و برای خودش غذا پیدا کند. کپل شروع به گریه کرد .کلاغی صدای او را شنید و از روی درخت پرسید :
چرا گریه میکنی ؟
کپل ماجرا را برای او تعریف کرد. کلاغ گفت: اگر همیشه منتظر باشی تا دیگران کارهایت را انجام دهند هیچ وقت چیزی یاد نخواهی گرفت.
کپل گفت :درست است, من قول می دهم تنبلی را کنار بگذارم .
کلاغ گفت: من هم تو را پیش خانواده ات میبرم.
کپل خوشحال شد و به همراه کلاغ به لانه اش برگشت و از آن روز تنبلی را فراموش کرد.

داستان آموزنده کلاغ دانا و موش کپل

قصه شیرین و جذاب دختری که آرزو داشت گنجشک شود

این داستان کوتاه برای کودکان به خاطر شیرین بودن و پند آموزی جذابیت های زیادی دارد. قصه های کوتاه می توانند سرگرمی مناسبی برای کودک دلبند شما باشند.

داستان زیبا گنجشک

یکی بود یکی نبود. دختر کوچکی بود به نام عسل که همیشه در حیاط، کنار باغچه می نشست به گنجشک هایی که در آسمان بودند نگاه میکرد و آرزو میکرد که ای کاش من هم یک گنجشک بودم آن وقت هرجا دوست داشتم میرفتم و در آسمان پرواز میکردم.

داستان دختری که آرزو داشت گنجشگ شود
یک روز همین طور که در فکر و خیال بود، احساس کرد کوچک شده است !
وقتی به خودش نگاه کرد، دید آرزویش برآورده شده و به یک گنجشک تبدیل شده است با خوشحالی به آسمان پرید و پرواز کرد، او از اینکه گنجشک شده خیلی خوشحال بود،تا اینکه خسته و گرسنه شد و روی شاخه درختی که پر از گنجشک بود نشست.

داستان کوتاه و آموزنده برای کودکان
گنجشکی کنار او آمد و گفت: چیه بچه جون اینجا چی میخوای؟
عسل گفت:من خسته و گرسنه ام.
گنجشک قاه قاه خندید و گفت: تو یک گنجشکی و خودت باید برای خودت جا و غذا پیدا کنی.

داستان آموزنده گنجشک
الان هم از اینجا برو چون باید از قبل جا میگرفتی !
عسل شروع  به  گریه کرد، در همین موقع دستی او را تکان داد.مادرش بود !
بله بچه های عزیز،عسل کنار باغچه خوابش برده بود و خواب دیده بود که گنجشک شده است. او فهمید که هر آرزویی مشکلات خودش را دارد و هیچ وقت نمی توان بی گدار به آب زد.

داستان گنجشک

در این مطلب دو داستان کوتاه برای کودکان با موضوعات عبرت آمیز و شیرین را مطالعه کردید که امیدواریم کودکان عزیز از شنیدن این داستان ها نهایت لذت را ببرند. در صورت تمایل می توانید برای مطالعه انواع قصه های کودکانه به بخش داستان کودک مراجعه کنید.

منبع : آرگا

مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *