دسته ها
پنج شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴

دلنوشته درباره عید نوروز با متن های دلنشین و جذاب

  • مهتاب علی پناه
  • ۲۱ اسفند ۱۴۰۲
  • ۰

همانطور که می دانید عید نوروز یکی از اعیاد بزرگ می باشد که در مورد آن متن و جملات نابی وجود دارد به همین خاطر، در این مقاله مجموعه ای از دلنوشته درباره عید نوروز را در اختیارتان خواهیم گذاشت.

امروزه استفاده از شبکه های اجتماعی در بین اکثر افراد طرفداران زیادی را به خود جذب کرده است و در مورد عید نوروز جملات نابی وجود دارد بنابراین، اگر شما نیز از آن دسته افرادی هستید که به دنبال دلنوشته درباره عید نوروز هستید اما نمی دانید از چه متنی استفاده کنیذ به شما دوستان عزیز پیشنهاد می کنیم بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.

مجموعه ای از دلنوشته درباره عید نوروز

مجموعه ای از دلنوشته درباره عید نوروز

در مورد عید نوروز دلنوشته های نابی وجود دارد که می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید از این رو، در ادامه مطلب مجموعه از دلنوشته درباره عید نوروز را گردآوری کرده ایم و در اختیارتان خواهیم گذاشت تا بتوانید از بین آن ها جملات نابی را انتخاب کنید و در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید.

دلنوشته در مورد عید نوروز با مفاهیم زیبا

دلنوشته در مورد عید نوروز با مفاهیم ناب

تهیه کننده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع: راسخون
ثانیه‌های سرشار از مهربانی

طیبه تقی‌زاده
بوی بهار، در لابه‏‌لای برگ‏ها می‌پیچد. عطر سوسن، هوای صبحگاهی را مست می‌کند. میخک، رز و محمدی، بوی زندگی و تازگی را میان باغچه می‌پراکنند.
نسیم خوش بهاری، طبیعتی تازه را نوید می‏دهد. برگ‏ها جان می‌گیرند و چشم‏اندازی سبز، از پس پنجره‌های گشوده، جلوه‏‌گری می‌کند.
سفره‌های سخاوت و یکرنگی، پهن می‏شوند. بوی سبزه در فضای رنگارنگ سفره می‏پیچد.
عطر سیب‏های سرخ، جای دیگری میان این همه، باز می‏کند.
دل‏های یکرنگ و باصفا، آماده می‏شوند تا به ثانیه‏های تازه زندگی وارد شوند. تیک تاک ساعت، فضای پرسکوت خانه را پر می‏کند.
چیزی به ثانیه‏‌های آغازین سال نو نمانده است.
یک سال گذشت و واپسین ثانیه، فاصله میان زمان‏ها را دو نیمه کرد.
«یا مقلب القلوب و الابصار. یا مدبر اللیل و النهار. یا محول الحول و الاحوال. حوّل حالنا الی أحسن الحال».
چشم‏ها به روشنی باز می‏شوند و دل‏ها به یکدیگر نزدیک و قلب‏ها آرامش دوباره می‏یابند در حلول سال نو و دلگرم به آتیه‏های مهربانی و صفا می‏شود. احساس بهار، نیلوفرانه بر اندام طبیعت می‏پیچد و زمستان کوچ می‏کند.

*******
سفره دل

مهناز السادات حکیمیان
نوروز، از نفس‏های معتدل بهار می‏تراود و در سفره گلدار هفت سین دمیده می‏شود؛ سفره‏ای که در آن ماهی قرمزی، تکرار تازه زندگی را میان تنگ کوچکی از آب گوشزد می‏کند.
نوروز، هفت سین را از بازار بهار می‏آورد و با سلیقه می‏چیند تا عشق را از پس گونه‏های سرخ «سیب»، هدیه کند، تا شمه‏ای از بهشت را از لابه‏لای گلبرگ‏های «سنبل»، به ارمغان آورد. حالا برکت را در طعم پر از شیرینی و گندم «سمنو» می‏توان چشید.
می‏توان با گیسوان شانه خورده سبزه‏ای جوان که تکه‏ای از طبیعت را به خانه آورده، طراوت را دسته کرد و دانه دانه «سکه‌های نو» را که در کنار سفره برق می‏زنند و بوی عید می‏دهند، در دست‏های کودکانه کاشت تا شوق معصوم کودکی، در باغ چشمشان بشکوفد.
پابه‏پای شگفتی‏هایی که در این دایره از هم پیشی می‏گیرند، آنچه در نگاه نافذ انسان آرمیده است، به بلندای رتبه خویش برمی‏خیزد و کتاب طبیعت را تنها در قاب کوچک پنجره ورق نمی‏زند و هفت سین سفره دل را به سنبل و سیب و سبزه و… خلاصه نمی‏کند تا هفت «سلام» آسمانی از معجزه بیان، نص قرآن به سرای سینه‏اش میهمان شود؛ میهمانی که در سنت ایرانی ـ اسلامی، بالانشین رواق سینه‌هاست:
«سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبِّ رَحیمٍ»
درودی است که از جانب بی‏همتا خداوند، ارسال می‏شود؛ بی‏آنکه واسطه‏ای پیام‏آور این محبت باشد.
«سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»
برکت و سلام در پرده شب‏هایی است که به بیداری دل، زنده می‏داریم تا تولد سپیده، افق را چراغانی کند.
«سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ»
«سلام» و «رحمت» خداوند جاری است تابنده بر نوح؛ او که سکان کشتی رسالت را رو به سمت ساحل توحید، به دست گرفت.
«سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ»
و ابراهیم که برای شکستن شرک، مجسمه‏های سنگی را تبر زد.
«سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ»
و موسی که از کفر و بهانه‏های بنی‏اسرائیل، نبوتش را به ستوه نیامد و هارون که حق برادری را به جای آورد.
«سَلامٌ عَلی آلِ یاسینَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ»
«سلام» و «رحمت» خداوند بر «آل یاسین» و جامعه انبیا، رسولان حقیقت که امانتدار الهام الهی بودند تا فطرت پرستش را از حوالی لانه بت‏ها و بیراهه مکاتب و جهل و خرافات دور سازند.

*******

دلنوشته ناب در مورد عید نوروز

دلنوشته ناب در مورد عید نوروز

هفت سین سلام

معصومه داوودآبادی
ساقیا! آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرود از یادت
بهار می‏آید؛ با چمدانی پر از شکوفه و لبخند. چشم‏هایش، آمیزه خورشید و ابر؛ دلش آینه‏بندان سبزه و باران.
بهار می‏آید و از رد گام‏هایش، رودهایی زلال، زمین چرک را به شست‏وشو می‏خوانند. نوروز از راه می‏رسد و خاک، در رستاخیزی شگفت، رستن آغاز می‏کند. مردمان شهر، دست در دست مهربانی با گل و آینه به شادباش هم می‏روند.
از قلب‏ها پنجره‏هایی بی‏شمار به سمت هم گشوده می‏شوند و این‏گونه، جشنواره انسان و طبیعت افتتاح می‏شود.
بهار آمده تا به ما بگوید لحظه‏ها چون ابر در گذرند؛ تا به این همه تحول و تغییر، به دیده عبرت بنگریم.
سخن در پرده می‏گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
پروانه‏ها، کاسه‏های شبنم در دست، بر فراز گل‏ها درآمد و شداند. پرستوها برف از بال‏ها تکانده، امیدوار به سوی لانه‏ها بازمی‏گردند.
گاه، خورشید می‏تابد و بر ابرها پادشاهی می‏کند و گاه، باران می‏بارد و بر پیکر آسمان و زمین، لباس طراوت و تازگی می‏پوشاند. هر رفتنی را آمدنی است و هر آمدنی را رفتنی؛ چنان‏که زمستان می‏رود و بهار می‏آید، شب می‏رود و روز می‏آید؛ ما نیز روزی به جهان می‏آییم و ناگزیر باید به سمت مقصدی ابدی، جاده‏های زمان را طی کنیم.
نوروز می‏آید تا گرد غفلت را از رخسارمان بشوید و از خواب‏های دراز خرگوشی بیدارمان کند. تا بدانیم که ایستایی و رکود، شیوه مرداب است.
یا مقلب القلوب!
قلب‏های زنگار گرفته‏مان را به یادت به رودخانه روشنی می‏سپاریم و در تار و پودش بذر مهر می‏باشیم.
ای تدبیرکننده روز و شب، ای تغییردهنده حال‏ها! یاری‏مان کن تا با سلاح عشق و صداقت و ایمان، به بهترین حال‏ها دست یابیم. وقتی غبار تیرگی و کینه را از روح و جانمان تکانده باشیم، در دل‏های آفتابی‏مان هفت سین سلام و سادگی گسترده خواهد بود.

*******
سیزدهمین روز بهار، روز طبیعت

عباس محمدی
همه سرخوش و دلگرم و سرشار از مهربانی، کوله‏باری مختصر می‏بندیم تا هم‏قدم شویم روزی مبارک را با بهار؛ بهاری دلکش، بهاری زیبا، بهاری مغرور.
تو هم با دیگران هم‏قدم شو؛ برخیز و بیا «بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت».
بیا تا جانی تازه کنیم.
در این هوای دل‏انگیز، جانمان را با جان طبیعت گره بزنیم و سبز و سرزنده شویم؛ که هوا پر از بوی عشق است؛ بوی بودن، بوی زندگی. همه جا بهار می‏وزد و جان طبیعت، تازه‏تر از جان‏هایی است که دیروز متولد شده‏اند.
باد بهاری وزید از طرف مرغزار
باز به گردون رسید ناله هر مرغ زار
باید دل به بادها گره بزنیم و جانمان را به دست نسیم بدهیم و خویش را به دست مستی بادها بسپاریم؛ همچون پیراهنی ناآرام که در بادها به دنبال آرامش می‏دود کوه و در و دشت را.
باید چشم‏هامان را به رودها بسپاریم تا سرمست شویم و جانمان آکنده شود از یاد یاری مهربان که طبیعت را همزاد طبع ما آفرید و ما را در خاطره طبیعت جا گذاشت، همچون بهار.
باید برخیزیم و خاطرمان را از خاطره‏های بهار رنگ کنیم.
خیز و غنیمت شمار جنبش باد ربیع
ناله موزون مرغ، بوی خوش لاله زار
هر گل و برگی که هست یاد خدا می‏کند
بلبل و قمری چه خواند؟ یاد خداوندگار
وجودمان را باید لبریز کنیم از مهر پاینده‏ای که قرار ما را در جان بی‏قرار بهار آفریده است تا هر طرف که سر می‏چرخانیم، از یادش لبریز شویم، برگ، برگ.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری‏ست معرفت کردگار

*******

دلنوشته زیبا در مورد عید نوروز

در پایان به شما دوستان عزیز پیشنهاد می کنیم در صورت تمایل با کلیک بر روی دلنوشته درباره سکوت و دلنوشته زیبا برای خودم می توانید جملات نابی را مطالعه کنید و در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها  استفاده کنید.

منبع : آرگا

مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *