دسته ها
چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳

مجموعه چند انشا زیبا در مورد دریا برای سنین مختلف

  • ندا خوشرو
  • ۱۹ آذر ۱۳۹۹
  • ۰

در این مطلب مجموعه ای از انشا در مورد دریا با مضامین زیبا و پرمحتوا را مطالعه خواهید کرد امیدواریم این نگارش ها مورد توجه تان قرار بگیرند و از مطالعه آن ها نهایت بهره را ببرید.

انشا در مورد دریا از انواع نگارش های مفید برای افراد در مقاطع تحصیلی مختلف می باشد و در محتوای این انشا به وصف زیبایی های دریا پرداخته شده است همچنین این انشا را می توانید به صورت تخیلی و ادبی بنویسید.

انشا در مورد دریا

انشایی که در مورد دریا می نویسید باید دارای سه بخش اصلی نظیر مقدمه و بدنه اصلی و نتیجه گیری باشد. در مطالب قبلی انشا درباره دوست خوب و انشا درباره مادر را مطالعه کردید در ادامه چند انشا زیبا درباره دریا را قرار داده ایم.

انشا درباره دریا

انشا زیبا درباره دریا

حرف‌های زیادی برای گفتن دارم. می‌خواهم بروم در ساحل، آرام بنشینم و برای ماسه‌ها درد دل کنم. شب که ستاره ها در آمدند و ماه تابیدن گرفت فرصت خوبی است. حالا شب شده است. من و ساحل نشسته ایم گرم گفت‌و‌گو. من می‌گویم و او جزء به جزء گوش می‌کند:

ـ ساحل عزیزم. می‌دانی که من پناه خیلی‌ها بوده ام. از کوچک‌ترین و ضعیف‌ترین ماهی‌ها بگیر تا بزرگترین کوسه ها و نهنگ‌ها. شاهد جنگ‌ها و دوستی‌های زیادی بوده ام. حتی ماهیگیرها وقتی در دل من جای می‌گیرند برایم حرف‌ها می‌زنند. از عشق و دوستی‌ می‌گویند، از غصه ها و شادی‌هایشان. گاهی هم می‌زنند زیر آواز، یا حتی زیر گریه. من گوش می‌کنم، همدردی می‌کنم و پاسخ می‌دهم. اما کسی پاسخ مرا نمی‌شنود!

ساحل جان، از تو چه پنهان مدت زیادی است دلم گرفته و احساس تنهایی می‌کنم. حتما دیده ای لحظه هایی که خشمگین و طوفانی ام. آن وقت ها که صخره ها هم از من می‌ترسند. من فریاد می‌کشم اما کسی آرامم نمی‌کند. همه فرار می‌کنند تا خودشان را نجات دهند.

راستش، راستش چگونه بگویم؟ می‌خواهم اعتراف کنم. من… من و آسمان عاشق همیم. به او نگاه می‌کنم و خودم را در او می‌بینم. آسمان هم می‌گوید زیبایی خودش را در من می‌بیند. ما شبیه همیم اما … چقدر دور… چقدر دست نیافتنی. او می‌گرید. اشکهایش بر شانه من می‌چکد. این تنها لحظه هایی است که احساس می‌کنیم با همیم….

ساحل پاسخ می‌دهد: دریای عزیز، دوست دیرینم، تو و آسمان هیچ فاصله ای ندارید. گویی که یک روحید در دو بدن. هر روز تو بخار می‌شوی و به آسمان می‌روی و هربار آسمان باران می‌بارد و به تو می‌پیوندد. چه پیوندی از این عاشقانه تر و زیباتر؟ راستی که چه عشق بزرگی دارید!
در خودم فرو می‌روم. چگونه یک عمر آنچه را در آغوش داشته ام دور می‌دیدم و غصه می‌خوردم؟ به آسمان نگاهی می‌کنم و به هم لبخند می‌زنیم. ساحل را می‌بوسم و بر می‌گردم. برای آسمان حرف‌ها دارم.

*************

دریا بی‌پایان بود. موج‌ها آرامی نداشتند. دریا معنای شوری آب بود با ماهی‌های کوچک و هزاران صدف رنگارنگ. دریا یعنی صدای هیاهوی موج‌های کف کرده، باران قطره‌ها، و فریادهایی سرشار از هیجان که در این بازار هیاهو در فضای نامتناهی به انتها نمی‌رسید.
دریا یعنی ساحل شنی با خرچنگ‌های رنگارنگ که بی‌خبر از شن‌ها سر بیرون می‌آوردند. دریا یعنی ساعت‌ها در جستجوی صدف‌ها گشتن، یعنی به افق خیره شدن در آرزوی دیدن پایان. دریا یعنی ساعت‌ها شنیدن داستان دلفین‌های مهربان و روزها و روزها اسیر داستان‌های تخیلی ذهن بودن. دریا یعنی لنج‌هایی که کشتی می‌نامیدیمشان. دریا یعنی کشتی به گل نشسته ای که هر بار با دیدنش از هیجان جیغ می‌کشیدیم و از شور دیدنش می‌لرزیدیم. دریا یعنی صخره‌های بزرگی که به موج‌ها اجازه ورود به ساحت شهر را نمی‌دادند. دریا یعنی فریاد موج‌ها برای عبور و چشم‌های مشتاقی که این مبارزه را به تماشا می‌نشستند. دریا یعنی شنیدن قشنگ‌ترین انشا درباره مرغ‌های دریایی. دریا یعنی وسعت و زندگی بی پایان. دریا یعنی بازی رفت و آمد موج‌ها. دریا یعنی هزاران زندگی، هزاران شور و شوق، هزاران امید و آرزو.
پس باید دریا را دوست بداریم و آن را در اعماق وجود جای دهیم.

انشا زیبا درباره دریا

انشا پرمحتوا در مورد غروب دریا

روی شن‌ها نشسته ام و به دریا نگاه می‌کنم. خانواده ام کمی آنطرف‌تر مشغول خوردن عصرانه هستند. خورشید غروب کرده و رنگ سرخ و گرمش را لابلای موج‌ها می‌تاباند. یکباره از دنیای اطرافم فاصله می‌گیرم و در تخیلاتم غوطه ور می‌شوم.

خورشید دارد خداحافظی می‌کند: دریاجان تا فردا مراقب خودت باش، زود برمی‌گردم.
دریا موج می‌زند و بی قراری می‌کند: کمی بیشتر بمان. تو بروی سردم می‌شود.
خورشید گونه هایش قرمز می‌شود. دریا هم همینطور. هر دو با خجالت به هم زل می‌زنند.
من به این صحنه دلگیر و زیبا نگاه می‌کنم. خورشید کم کم دامن برمی‌چیند و می‌رود.
دریا تاریک و سر به زیر تسلیم شب می‌شود. به خورشید می‌گوید: منتظرت می‌مانم. زود برگرد.
فکر می‌کنم کاش سلام طلایی فردایشان را هم ببینم. باید صبح خیلی زود نزدیک طلوع بیدار شوم و برای تماشا به ساحل بیایم.
مادرم صدایم می‌کند: شب شده بیا برای شام.
ـ آمدم مادر. خداحافظ غروب زیبای دریا.

*************

در یکی از مسافرت‌هایی که به همراه خانواده‌ام رفته بودم روزی تک و تنها کنار دریا نشسته بودم. سکوت، آرامش، صدای امواج و باد لطیفی که می‌وزید قابل توصیف نیست.در آن شرایط غرق در تفکر بودم و مدام به این می‌اندیشیدم که چرا رنگ دریا آبی است؟ خداوند مهربان و بزرگ چرا دریاها را آبی رنگ آفریده است؟ این همه زیبایی و عظمت در دریاها از کجا آمده است؟
درمورد دریا هر فردی نظر خاص خود را دارد اما به نظر من دریا یعنی آرامش‌بخش. مگر می‌شود کسی امواج زیبای دریا و جوش و خروش امواج را ببیند، صدای دریا را بشنود و آرام نشود؟ چه تصویر زیبایی را خلق می‌کند وقتی امواج به ساحل می‌خورند و شن‌های ساحل را شسته و صدف بر جای می‌گذارند؟ دیدن غروب آفتاب در کنار دریا چقدر زیبا و لذت بخش است. فقط کافی است بر روی یک تکه سنگ بنشینی و به دریای زیبا زل بزنی و عظمت پروردگار و خالق آنها را ستایش کنی.
من از دوران کودکی بسیار به دریا علاقه داشتم و همیشه برای رفتن به کنار دریا شوق داشتم.چه حس خوبی است وقتی پاهای خودت را روی شن‌ها می‌گذاری و موج‌های دریا آنها را لمس می‌کنند. وقتی که بچه بودم کنار دریا به کمک شن‌ها، قصر می‌ساختم و ساعت‌ها مشغول بازی بودم. دریا یکی از احساسی‌ترین نعمت‌های خداوند است که همه آرامشی را که لازم داری، یک‌جا به تو می‌دهد. دریا خیلی خیلی دوست داشتنی است و من خاطرات بسیار خوبی از دریا دارم.
بهترین خاطرات من در مسافرت‌ها قدم زدن لب دریاست. وقتی کفش‌هایم را در می‌آورم و در لب ساحل قدم می‌زنم. موج‌های دریا به آرامی پاهایم را لمس می‌کنند. وقتی که نرمی شن‌ها را حس می‌کنم. کم‌کم سعی می‌کنم لب دریا شروع به دویدن کنم. واقعاً که زیبا و لذت‌بخش است. باید با دیدن این همه زیبایی جهان هستی خداوند را شکر کنیم و قدر این نعمت‌ها را بدانیم. سعی کنیم در حفظ و نگهداری پاکیزگی دریا تلاش کنیم و زیبایی آن را از بین نبریم. چه خوب است گاهی آشغال‌هایی که دیگران در دریا رها می‌کنند را جمع کرده و دور بیندازیم. طبیعت سهم همه ماست و باید از آن به بهترین وجه نگهداری کنیم.

انشا پرمحتوا درباره دریا

انشا ناب درباره دریا

دریا یکی از الهام بخش ترین مخلوقات خداوند است، سراسر زیبایی، لطافت، بزرگی و آرامش … دریا که می گویی همه ذهنت را رنگ آبی دربرمی گیرد و گویی آبی نیلگون از لابه لای ذهنت به دهان و در میان کلمات جریان پیدا می کند.

دریا منشا حیات است و مظهر زندگی. تماشای اولین تلالو خورشید صبحگاهی و تلاقی پهنای طلایی آسمان و آبی دریا هنگام طلوع آفتاب بسیار شگفت انگیز است و حیرت انگیزتر از آن لحظه غروب است، زمانی که آسمان سرخگون و دریای نیلگون با خورشید وداع می کنند و در این لحظات پر احساس، کمتر کسی است که در دل و در برابر خالق با عظمت این همه زیبایی سر تعظیم فرود نیاورد!

نشستن در ساحل دریا و خیره شدن به امواج کوچک و بزرگی که پشت سر هم می آیند و می روند یکی از دوست داشتنی ترین کارهای دنیاست، وقتی در سکوت به صدای موج ها گوش می کنی به نظر می رسد دریا می خواهد با تو حرف بزند و داستان هایی از گذشته های دور برایت تعریف کند، از کشتی هایی که از صدها سال پیش در دل آن رفت و آمد کرده اند.

دنیای زیر آب دریا نیز سرشار از شگفتی هاست، گیاهان دریایی، لاک پشت ها، هشت پا و ماهیان رنگارنگ بزرگ و کوچک که گویی شهروندان یک سرزمین پر رمز و راز هستند و به زبان دریا با هم سخن می گویند.

گاهی به این فکر می کنم که همه آن هایی که درباره دریا و موجودات دریایی تحقیق می کنند، همه عکاسانی که از دریا در لحظات طلوع و غروب خورشید عکس می گیرند، همه ملوانانی که در سکوت دریا شب ها و روزها را گذرانده اند و به پهنه بی کران آن خیره شده اند، همه آن هایی که در ساحل دریا ایستاده و لحظاتی به آوای آن گوش داده و نسیم دریا گونه های شان را نوازش کرده است ….

همه و همه مگر می شود یک لحظه با دریا باشند و از خالق بی همتای آن غافل؟!

انشا زیبا درباره دریا

در این مطلب با گلچین بی نظیر از انشا در مورد دریا در خدمت شما همراهان عزیز و گرامی بودیم که امیدواریم از مطالعه این نگارش ها نهایت بهره را ببرید.

منبع : آرگا

مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *