دسته ها
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

شعرهای غمگین تنهایی بسیار زیبا و عاشقانه

  • یلدا محمدی
  • ۱۲ آذر ۱۳۹۵
  • ۰

مجموعه ایی متفاوت و بی نظیر از انواع شعرهای غمگین تنهایی را در این مطلب ارائه می دهیم که امیدواریم از مطالعه این شعرهای عاشقانه و احساسی زیبا لذت ببرید.

شعرهای غمگین تنهایی از جمله شعرهای عاشقانه زیبا محسوب می شوند که هر یک دارای مفاهیمی بی نظیر و متفاوت می باشند، اینگونه اشعار اغلب در لحظات تنهایی سروده شده اند و می توانند به زیبایی حس غمگین بودن را منتقل نمایند. برای شما علاقه مندان به اینگونه اشعار عاشقانه مجموعه ایی بی نظیر شعر غمگین تنهایی را گردآوری نموده و ارائه می دهیم که امیدواریم مطالعه آنها برای شما عزیزان نیز لذت بخش باشد. تا پایان با این مجموعه شعر زیبا ما را همراهی نمایید.

زیباترین و تاثیرگذارترین شعرهای غمگین تنهایی کوتاه :

شعرهای غمیگن تنهایی که پیش رو دارید، مجموعه ایی از بهترین و زیباترین شعرهای عاشقانه و غم انگیز محسوب می گردند که می توان از آنها برای بیان غم ناشی از تنهایی و غربت استفاده نمود. در ادامه این شعرهای کوتاه غمگین را مشاهده نمایید و با زیباترین شعرهای تنهایی آشنا شوید.

شعرهای غمگین تنهایی

شعرهای غمگین و کوتاه تنهایی

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید

  •  آرون گروپس
  •  مبل و میز

بهار رفت تو رفتی و هر چه بود گذشت

 شبی به عمرم اگر خوش گذشت آن شب بود

که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت

چه خاطرات خوشی بر دلم به جای گذاشت

شبی که با تو مرا در کنار  گذشت

گشود بس گره آن شب زکار بسته ما

صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت

 مراست عکس تو یاد آور سفر آری
چنان توانم ازین طرفه یاد بود گذشت
غمین مباش و میاندیش زین سفر
اگر چه بر دل نازک غمی است، گذشت…
*****

وقتی  که   میگیرد   دلم  تنهای  تنها  میشوم

شد  دل  اسیر  درد و غم  تنهای  تنها میشوم

حال مرا  از بیکسی  هرگز  نمی پرسد  کسی

از این  همه  جور و  ستم  تنهای تنها  میشوم

گیرد  که  باشد  قامتم  مانند  سروی   استوار

چون میشود از غصه خم   تنهای تنها  میشوم

ترس از فراق و بی کسی تنهائی و  دلواپسی

آندم  که  چیدم  روی  هم  تنهای تنها  میشوم

غم  چون  دلی  را بشکند با  دیده  گیرد  الفتی

بیرون  شود  از  چشم  نم  تنهای  تنها میشوم

وقتی  حریم  کبریا   بشکسته  از   جور  و  جفا

پا  میگذارم   در   حرم    تنهای   تنها    میشوم

هر  آنچه  بخشیدی به من یارب غم و اندوه بود

افزون  شود  لطف و  کرم  تنهای  تنها  میشوم

پائیزم و  با  شعر  خود  غم  روی  غم  انباشتم

چون  غم  نباشد  روی  غم  تنهای  تنها میشوم

*****

شعرهای کوتاه غمگین

اشعار غمگین تنهایی

به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه، خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد!

*****

خسته و دلگير در شهري غريب

مانده ام لبــــــريز از دلـــواپسي

دل پر از حال و هواي دوستــان

يـــاد از دوران شــاد اطلســـــي

يــــاد دوران رفاقتهــــــــاي دور

دوستـــــان عاشق و خيلي صبور

يــــادآن باران نم نم روي خــــاك

عاشقــــــان ساده با دلهاي پـــاك

ديگر امروز آن رفاقتها كجــاست؟

دوستان روي سخنها با شمــاست

مانده ام در سوگ اين دل مـردگـي

روزهــــاي پرسه در افســـردگـي

پس چه آمـــد بر سر آن زنـدگــي

سهـــم دلهامان همه شرمنـــدگــي

دوستـان رفتند و ما تنها شـــديم؟!

يا كــه ما مانديم و بي فردا شــديم

كاشـــكي ميشد دوباره گريـــه كرد

خاطــری از خاطــراتم زنــــده کرد

کاشکی می شد در این فصل غریب

لحظــه اي اندوه را شرمنـــده كرد

*****

شعر غمگین تنهایی

شعرهای غمگین تنهایی و غربت

دیریست در غیاب تو تحقیر می شویم
بازیچه تحجر و تزویر می شویم

آزادی ای شرافت سنگین آدمی
این روزها بدون تو تعزیر می شویم

فواره رها شده مصداق سعی ماست
پا می شویم و باز زمینگیر می شویم

قد راست می کنیم برای صعود و باز
از ارتفاع خویش سرازیر می شویم

امروز عقده دلمان باز می شود
فردا دوباره بغض گلوگیر می شویم

*****

در    دلم    افتاده    روزی   بی وفائی   میکنی

بر   دل    بشکسته ام     بی اعتنائی    میکنی

گر چه اکنون چشم تو  بر دام اشگم  مبتلاست

تا   که   کشتی   وا   رهانم   ناخدائی    میکنی

از   خدا   دم   میزنی    اما  خدا  بازیچه  نیست

فرصتی  باشد  اگر    بی شک   خدائی  میکنی

درد  هجران  جای خود   دردی گران دارد فراق

با     رقیب      نا رفیقم       آشنائی      میکنی

رنگ  رخسارم   به  زردی   میرود    دانی  چرا؟

بس که  بر احساس من چون و  چرائی میکنی

خانه ی  مهر  و  وفا  از  بیخ و بن  کردی خراب

از   کدامین   دل   محبت   را   گدائی   میکنی؟

خویشتن  را  پیش از این باید رها می ساختی

چون  به  دام  افتاده ای  فکر رهائی می کنی

*****

شعر تنهایی کوتاه

مجموعه ایی بی نظیر و متفاوت از انواع شعرهای غمگین تنهایی را ملاحظه نمودید، امیدواریم از مطالعه این شعرهای عاشقانه و زیبا برای همه شما لذت بخش و جذاب بوده باشد. از شما دوستان علاقه مند دعوت می نماییم برای مطالعه اشعار بیشتر با موضوعات مختلف به بخش شعر عاشقانه مراجعه نمایید و با دیگر اشعار زیبا و دلچسب نیز آشنا شوید.

منبع : آرگا


مطالب مرتبط
مطالب داغ
همچنین ببینید
مشاهده دیدگاه های این مطلب
دیدگاه های مطلب
۰ دیدگاه برای این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *